4. تو هم عین بابات یا خانوادهات هستی
اگر همسرتان نامرتب است یا مناسبتهای مهم زندگیتان را فراموش میکند این مورد را با خود او حل کنید و از کشاندن پای پدر، مادر، خواهر یا برادر و بقیه افراد خانوادهاش به این مشکل اجتناب کنید. وقتی چنین جملهای را به کار میبرید به همسرتان مستقیما این پیغام را میدهید که قصد تحقیر او را دارید.
بدیهی است که به کار بردن جملاتی از این دست به نقاط ضعفی که در خانواده همسرتان مشاهده کردهاید، اشاره میکند. اگر انصاف داشته باشید، با مقایسه خانواده خودتان با خانوادههای برتر، متوجه خواهید شد که فامیل و اقوام شما نیز در بعضی از مباحث دارای مشکلاتی هستند.
5. خودم میتوانم، کمک لازم ندارم
شاید باور نکنید اما این جمله برای اکثر مردان آثار مخربی دارد. همسر شما مانند هر انسان دیگری از اینکه وجود موثر و مفید داشته باشد به خودش افتخار میکند. گاه دلیل شما برای بیان این جمله این است که همسرتان کاری که قصد انجامش را دارد به خوبی انجام نمیدهد؛ مشاوران معتقدند حتی اگر عملکرد شوهرتان در انجام کاری با شما متفاوت است آن را به شکلی زننده مطرح نکنید. بعدها از اینکه نقش حمایتی همسرتان را از او گرفتهاید پشیمان خواهید شد، چرا که با این حرف او را دیوانه خواهید کرد.
6. مادرم گفت که این کار را انجام میدهی
وقتی این جمله را میگویید بیشک یک صحنه برای شوهرتان بازسازی میشود؛ اینکه شما در مقابل دیگران، زندگی شخصیتان و مشکلات آن را بر ملا کردهاید. بدیهی است از آن پس هر چه از دیگران بشنود را به شما نسبت خواهد داد و بعدها به صفت ناخوشایند دهنبین هم ملقب خواهید شد. به جای همه اینها، حتی اگر از یکی از اطرافیانتان به شما هشدار داده شده که همسرتان رفتارهای بهطور مثال کنترلکننده دارد، به جای بیان آن از قول سوم شخص این مساله را از طرف خودتان مطرح کنید.
7. مردباش
هیچ چیز به اندازه زیر سوال بردن مردانگی آقایان دردآور نیست. در این دوره و عصر هزاره سوم هیچ شیوه منطقی و ریاضی جهت سنجش اخلاق، دیانت و مردانگی همه اطرافیانمان و ازجمله همسر شما وجود ندارد. شاید شما ندانید اما همسر شما به اندازه کافی از به ظاهر رفیقان خویش نامردی و نارفیقی دیده است، پس اگر شما هم به کنایه یا نیش زبان یا حتی بدون هر قصد و غرضی این جمله را به او بگویید.
8. همیشه این کارو میکنی
"آن از وضع غذا خوردنت، این هم از کارهای خانه انجام دادنت و..." با این کار همسرتان را گیج میکنید که دقیقا کدام کارش شما را آزار داده است. یاد بگیرید دقیقا روی مشکلی که شما را ناراحت کرده تمرکز کنید. اگر از اینکه شوهرتان جورابهای کثیفش را در راهرو انداخته است دلخورید به او نگویید تو همیشه همین جوری هستی.
صریح باشید و از کلیگویی پرهیز کنید. این راه بهتری برای رسیدن به یک زندگی سالم و موفق است. برای تغییر یک رفتار بهخصوص مثلا دیر به منزل آمدن، بیتوجهی به تکالیف و امور مدرسه بچهها و برنامهریزی جهت تعطیلات آخر هفته سعی کنید، مورد به مورد و مرحله به مرحله با جزیینگری پیش بروید تا حرفهای کلی شما روان همسرتان را بههم نریزد.
9. از دستت خسته شدم
"دیگر از دست تو و فرزندانت عاصی شدهام. ایکاش به تو و خانوادهات بله نمیگفتم. از دست کارهای تکراری و روزمرگی زندگیام به ستوه آمدهام. این، آن زندگیای که من میخواستم نبود." این جملهها فقط تیرگی روابط و سردی فضای بین شما را بیشتر خواهد کرد.
البته اگر میخواهید زندگی مشترکتان را به سکته عاطفی برسانید اشکالی ندارد اما برای سازندگی و اصلاح چنین گفتمانی فایده ندارد. برای تغییر شرایط زندگی لازم است ابتدا شرایط پذیرش حرفهای خود را در همسرتان به وجود آورید نه اینکه با اینطور حرف زدن او را تا مرز جنون پیش ببرید.
10. به چی فکر میکنی؟
خانمها خیلی کنجکاو هستند آنها باید از تمام افکار و احساسات، علایق، عقاید، گمانها و اشارات شما سر در بیاورند. از سوی دیگر آقایان اصلا دوست ندارند که در مورد همه چیز کاوش کنند و بحث راه بیندازند. سکوت، آنها را بیشتر راضی نگه میدارد.
پس زمانی که همسرتان در حال مطالعه، نوشتن، دیدن، شنیدن موسیقی یا هر کار دیگری است با طرح یک پرسش بیربط، رشته افکارش را از هم پاره نکنید، چرا؟ چون این کار شما او را مرز جنون برده و شما نیز به پاسخ و خواسته خود نخواهید رسید.
ناراحت کردن و از کوره به در بردن آقای خانه شما، به هر دلیل نتیجه دلخواهتان را در پی نخواهد داشت. برای او و زمان استراحش احترام قایل شوید. اجازه دهید فقط به اندازه نیم ساعت اول ورودش به منزل را با آرامش سپری کند. این یک روش کاملا کلاسیک زنانه است تا ما مردان را وادار به اعتراف کنند که در آن لحظه خاص به آنها فکر نمی کردیم. این سوال دقیقا در زمانی که از کنار هم بودن لذت میبریم و درست لحظه ای که اصلا انتظارش را نداریم مطرح می شود.
این اتفاق آنقدر سریع می افتد که هیج زمانی برای فکر کردن نداریم و قبل از آنکه متوجه شویم متهم به فکر کردن به نامزد قبلیمان می شویم! این سوال روشی بسیار ظریف است تا به ما این پیام را برساند که ما حق داشتن افکار خصوصی را نداریم.
به موارد بالا می توان اینها را هم اضافه کرد:
سالگرد گرفتن برای هر چیز کوچکی
چرا خانم ها هر اتفاق کوچکی در زندگی را به بهانه ای برای گرفتن هدیه تبدیل می کنند. ما آقایان بعد از یک روز کاری عادی و کاملا خسته با تصور فقط یک شام ساده به منزل می آییم. اما صحنه ای را که با آن مواجه می شویم ما را شوکه میکند. چه کار غلطی انجام داده ایم؟ آیا تولدش است؟ آیا تولد خودم است؟ نخیر، امروز سالگرد روزی است که برای اولین بار به یکدیگر نگاه کردیم. خانم های عزیز لطفا دست بردارید. ما همینکه توانستیم روزهای قرارمان را به یاد داشته باشیم کلی هنر کرده ایم.
گفتن جمله "خوبم" وقتی که ناراحت هستید.
همسرم در حالیکه من در حال تماشای فوتبال بودم جلوی تلویزیون ایستاده بود و به همین دلیل کمی بحثمان شد. از آن پس هرگونه مشکلی را که فکرش را بکنید به یادش آمده است. پرسیدم: خوبی؟ اما او همان جمله منفعل-تهاجمی که معمولا با یک سکوت همراه می شود را گفت: خوبم! اگر از چیزی ناراحت هستید آن را مستقیم بیان کنید تا ما هم بتوانیم آن را حل کنیم. البته راه بهتری هم وجود دارد: لطفا مشکلات را یکی یکی بازگو نکرده و بگذارید ما فوتبالمان را تماشا کنیم!
بیش از حد بیمار بودن شما
در مراسم ختم، مراسم عروسی، به خاطر فیلم های شاد و غمگین گریه می کنید. ما مردها نمی دانیم در زمانیکه شما تمام پیراهن زیبا و اطو شده ما را با اشکهای خود خیس می کنید، چه کاری می توانیم انجام دهیم. اصلا این همه اشک را از کجا می آورید؟ به عقیده ما مردها، خانم ها می توانند در سال یک روز مخصوص گریه کردن داشته باشند. آنها میتوانند در این روز دور هم جمع شده و تمام 24 ساعت را گریه کنند تا برای 364 روز باقیمانده نرمال رفتار کنند.
مداوم صحبت کردن
ما مردها شنیده ایم که خانمها روزانه حدود 20?000 کلمه صحبت می کنند. خوب برای ما قابل درک است که این وظیفه روزانه باید حتما انجام شود. اما چرا همیشه در بدترین زمان ممکن این کار را میکنید؟ مثلا همسر من، درتمام طول آن مهمانی خانوادگی که واقعا باید صحبت می کرد و آن سکوت اذیت کننده را می شکست ساکت بود و درست زمانیکه من و دوستانم در میانه یک بازی بسیار هیجان انگیز بودیم شروع به تعریف کردن از نحوه نشستن گربه همسایه کنار بوته گل رز کرد!
عذاب آورترین قسمت ماجرا اینجا بود که او داشت به طور مفصل راجع به صاحب گربه که در سوپرمارکت سر خیابان مشغول به کار بود صحبت می کرد. خانم های عزیز، لطفا زمان مناسب برای صحبت کردن را تشخیص دهید و لطفا فقط اصل کلام را بیان کنید.
منبع: میگنا
گاهی وقتها، خانم با بکار بردن یک جمله ناخواسته تمام اعصاب و روان آقای خانه را بر هم میزند. صبح قبل از بیرون رفتن از منزل، اگر همسرتان بگوید پولم تمام شده یا نوشتن چک فراموشت نشود، چقدر آرامش شما برهم میخورد؟! اگر خانمها بدانند چه کلامی را در چه زمانی و به چه شکلی بیان کنند، بهطور حتم از حرفهایی که آقایان را از کوره به درمیبرد، جلوگیری خواهند کرد. مگر آنکه هدف بانویی، به هم ریختگی روحی و شخصیتی آقای خانه باشد! در هر صورت خانمها باتوجه به محتوای این مطلب باید تلاش کنند از تکرار این حرفها و موقعیتهای تنشآفرین پرهیز کنند.
1. پولم تمام شده
اگر نمیتوانید هزینه ماهانه خانواده و خرجی روزانهتان را محاسبه کنید، ریاضی خود شما اشکال دارد! برای دریافت هزینه منزل به زمان و نحوه دریافت وجه نقد مورد نظرتان توجه کنید. زمان رفتن و خارج شدن از خانه برای مطرح کردن پول، زمان درستی نیست، شدیدترین درگیریهای خانوادگی میتواند به دلیل درخواست مستمر و بیموقع پول باشد. ماهی یکبار کل هزینههای جاری را محاسبه و زمان دریافت خرجی خانه را مشخص کنید. اشتباه نکنید! اگر شما هم شاغل بودید خودتان بهطورحتم مدیریت مالی را قبول داشتید.
موضوع دیوانهکننده برای همسرتان، بیموقع مطرح کردن دریافت پول و پیدرپی بودن آن است. فراموش نشود اشکال شما در نداشتن یک منبع درآمد یا سرمایهگذاری و نیز شاغل نبودنتان نیست، بلکه مشکل در نبودن یک رویه مشخص جهت مدیریت مالی خانه و شیوه دریافت و هزینه اقتصادی بوده و مثلا برخی از ما فراموش میکنیم پاساژگردی یا خرید، تفریح نیست.
2. شوهر دوستم این کارو انجام نمیدهد؟
هیچ چیزی ناپسندتر از یک مقایسه نابجا نیست. حال چه با شوهر یکی از دوستان فعلیتان باشد و چه با خواستگار یا نامزد قبلیتان! چون شما هیچ وقت نمیتوانید از مقابلهبهمثل همسرتان جلوگیری کنید، مقایسه بیدلیل و غیرعقلانی جز خراب کردن روان همسرتان نتیجهای در برندارد.
پس لطفا توجه داشته باشید مقایسه همسرتان با هر مرد دیگری حتی پدر و برادرتان اثری جز تخریب شخصیت او ندارد! دوست شما، شرایط زندگی و خلق و خوی همسرش کاملا با شرایط واقعی زندگی شما متفاوت است. ضمن درک تفاوتها سعی نکنید با سر کوفت زدن، کار خود را پیش ببرید چرا که این کار فرجام خوشی نخواهد داشت.
3. کی میخوای کارتو عوض کنی؟
هر مردی از کارش لذت میبرد یا حداقل برخی از آقایان کارشان را دوست دارند. مثلا بعد از 20سال کار حالا اگر خانواده او انتظار تغییر شغل را از ایشان داشته باشد، پس چه بر سر سلایق و علایقش خواهد آمده؟ شاید اگر هزینه نکند، متضرر نشده و شرایط مالی بهتری را سپری کند.
اما خانمها معمولا به این نکته توجه نمیکنند که همسرانشان به کار و شغل خویش دل میبندند و شخصیت و عزتنفس خود را در جایگاه اجتماعی و کار خویش جستوجوی میکنند. پس اگر هر روز درباره کار آقای خانه پشتسر هم غر بزنید نتیجهای جز بههم ریختن روان همسرتان نخواهید داشت.
اول با یک فکر آزاردهنده شروع میشود که بعد فکرهای دیگری در سرتان ایجاد میکند و بدون اینکه بفهمید طوفانی از این نوع افکار در ذهنتان ایجاد میشود و باعث میشود شروع به غیرمنطقی اندیشیدن کنید و انرژی فکری و جسمیتان را به هدر میدهید. حالا این دوست قدیمیتان برگشته است و غوغایی در درونتان ایجاد کرده است. احتمالاً هیچکدام از ما با این حس و تاثیرات منفی بسیار قوی آن بر زندگی غریبه نیستیم. اما راهها و عادتهای مختلفی وجود دارد که کمکتان میکند این نگرانیها را کم کنید و خیلی راحتتر با چنین افکاری کنار بیایید.
1. بیشتر چیزهایی که بخاطر آن نگران میشوید، هیچوقت اتفاق نمی افتند.
به این جمله از چرچیل توجه کنید: "وقتی به عقب به همه این نگرانیها نگاه میکنم، داستان پیرمردی را به خاطر میآورم که در بستر مرگ خود گفت که مشکلات بسیار زیادی در زندگی خود داشته است که بیشتر آنها هیچوقت اتفاق نیفتادند."
این داستان زندگی همه ماست. پس وقتی میفهمید که نگرانیها کمکم در حال نمود است، این سوال را از خودتان بپرسید:
چقدر از چیزهایی که از آن میترسیدم در زندگیام اتفاق بیفتد، واقعاً اتفاق افتاده است؟
اگر شما هم مثل اکثر افراد باشید، پاسختان به این سوال این خواهد بود: خیلی کم.
و آن تعداد کم اتفاقات بد هم به اندازه که انتظار داشتهاید دردناک نبودهاند. نگرانیها دیوهایی هستند که خودتان در ذهنتان میسازید. پرسیدن مرتب این سوال از خودتان و یادآور شدن به خودتان که چقدر این نگرانیها کوچک هستند، آرام ماندن قبل از اینکه آن نگرانی به یک طوفانی از افکار منفی تبدیل شود، را بسیار سادهتر میکند.
2. از گم شدن در ترسهای مبهم خودداری کنید.
وقتی ترسها در ذهنتان توام با ابهام هستند، خیلی راحت در آن نگرانیهای افراطی و داستانهای فاجعهآمیزی که برای خودتان میسازید، گم خواهید شد. پس برای روشن کردن این افکار از خودتان سوال کنید:
صادقانه و منطقی، بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟
وقتی به این سوال پاسخ دادید، زمانی را برای بررسی و فکر کردن به اینکه اگر آن اتفاق بیفتد، چه میتوانید بکنید اختصاص دهید. تجربه ثابت کرده است که بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد آنقدرها که فکر میکنید ترسناک نیست. چند دقیقه وقت گذاشتن برای روشن و واضح کردن این افکار کمکتان میکند در زمان و انرژی بسیار زیادی از خودتان صرفهجویی کنید.
3. سعی نکنید حدس بزنید در فکر دیگران چه میگذرد.
اینکه سعی کنید فکر کسی را بخوانید معمولاً خیلی درست از آب درنمیآید. درمقابل خیلی راحت یک داستان خیلی افراطی و فاجعهبار در ذهنتان میسازد. بنابراین باید راهی انتخاب کنید که به نگرانیها و سوءتفاهمات کمتری منجر شود.
حرف بزنید و چیزی که میخواهید بدانید را سوال کنید. با اینکار آزادی بیشتری در روابطتان ایجاد خواهید کرد و با جلوگیری از بروز مشاجرات و منفیگرایی ارتباطات شادتری خواهید داشت.
4. در موقعیتی که میدانید نمیتوانید درست فکر کنید، دست از فکر کردن بکشید.
خیلی وقتها وقتی گرسنهتان است یا میخواهید بخوابید، ذهنتان بسیار آسیبپذیر است. به همین دلیل نگرانیها راحتتر در ذهنتان پدیدار میشود. خیلی وقتها بخاطر همین احساسات ساعتهای دردناک زیادی را خواهید گذراند.
فقط کافی است که خیلی زود این افکار را بشناسید و به خودتان بگویید:
بعداً که ذهنم بازتر و سرحالتر بودم به این مسئله فکر میکنم. البته این به کمی تمرین نیاز دارد اما مطمئن باشید که ارزشش را دارد و تفاوت بسیار زیادی در زندگیتان ایجاد خواهد کرد.
5. یادتان باشد، آدمها آنقدرها که شما تصور میکنید به شما و درمورد شما فکر نمیکنند.
آنها خودشان بسیار مشغول فکر کردن به نزدیکانشان و به این فکر میکنند که دیگران درموردشان چه فکر میکنند. پس لازم نیست غرق در نگرانی فکر کردن به این شوید که دیگران چه فکری درموردتان میکنند. اجازه ندهید این افکار شما را از زندگیتان عقب بیندازد.
6. ورزش کنید.
هیچ چیز مثل ورزش کردن فشارهای درونیتان را تخلیه نمیکند و ورزش باعث میشود احساس قطعیت و تمرکز بیشتری هم داشته باشید. بنابراین بااینکه ورزش کردن کمکتان میکند جسم قویتری بسازید، اما انگیزه اصلیتان برای انجام آن باید فواید عالی و فوقالعاده آن برای فکر و ذهنتان باشد.
7. نگرانیتان را زیر روشنایی ببرید.
با زیر نور بردن آن نگرانی بزرگتان و حرف زدن درمورد آن با یکی از نزدیکانتان، دیدن واقعیت ماجرا برایتان خیلی راحتتر خواهد شد. بیرون ریختن نگرانیها تفاوت بزرگی در وضعیتتان ایجاد میکند و بعد از مدتی به این فکر خواهید کرد که چه بود که اینقدر برایش نگران شده بودید.
گاهیاوقات آن فرد فقط کافی است که به حرفهای شما گوش کند و گاهی اوقات هم خیلی خوب است که از طرفمقابلتان کمک بگیرید تا یک راهحل عملیتر و مفیدتر پیدا کنید. اگر در آن لحظه کسی را ندارید که با او دومورد نگرانی که ذهنتان را درگیر کرده صحبت کنید، با نوشتن آن را بیرون بریزید. فقط کافی است که آن را به بیرون از ذهنتان بیاورید تا آرامتر شوید.
8. زمان بیشتری را در زمان حال بگذرانید.
وقتی زمان زیادی را به زندگی کردن گذشته در ذهنتان سپری میکنید، بیشتر دچار نگرانیهای مربوط به آینده خواهید شد. وقتی هم که زمان زیادی را غرق در آینده میشوید، راحتتر اتفاقات بد به ذهنتان خطور میکند. بنابراین سعی کنید بیشتر وقت و تمرکزتان را صرف زمان حال کنید.
دو راه عالی برای ارتباط برقرار کردن با اتفاقاتی که در زمان حال میافتد عبارتند از:
- سرعتتان را کم کنید. همان کاری که در زمان حال انجام میدهید را ادامه دهید اما کمی سرعتتان را پایین بیاورید. با اینکار آگاهی بیشتری درمورد اتفاقاتی که در آن لحظه و در اطرافتان میافتد پیدا میکنید.
- قطع کنید، دوباره وصل شوید. اگر احساس میکنید نگرانیهایتان در حال پدیدار شدن است، با فریاد زدن این جمله در ذهنتان به خودتان آن فکر را قطع کنید: دست بردار! بعد با یک تا دو دقیقه وقت گذاشتن برای تمرکز بر اتفاقاتی که در همان زمان و مکان میافتد، دوباره با زمان حال ارتباط برقرار کنید. آن را با همه حسهای خود در آغوش بکشید. آن را حس کنید، ببینید، ببویید، بشنوید و روی پوستتان لمسش کنید.
9. دوباره روی قدم کوچکی که برای جلو رفتن میتوانید بردارید تمرکز کنید.
برای بیرون ریختن نگرانیها و خالی کردن ذهنتان خیلی خوب است که سریع وارد عمل شوید و برای حل مسائل و مشکلات مربوط به چیزی که باعث نگرانیتان شده است قدم بردارید. پس از خودتان بپرسید:
آن قدم کوچکی که میتوانم همین الان برای بهبود وضعیتم بردارم چه میتواند باشد؟
بعد روی آن کار متمرکز شوید. بعد از آن میتوانید به قدم کوچک بعدی فکر کنید و باز وارد عمل شوید.