این یک آزمون استاندارد روان شناسی است. شما باید خودتان را در هر یک از ده موقعیت زیر تصور کنید و گزینه مناسب خودتان را پیدا کنید و علامت بزنید. بعد از آن، باید نمره مناسب خودتان را در پرانتز انتهای هر گزینه بخوانید و مجموع نمرات تان را حساب کنید تا بفهمید که آیا شما از آن آدم هایی هستید که زیر فشارهای زندگی، به هم می ریزند و تسلیم می شوند یا اینکه با صبر و اعتماد به نفس، در برابر مشکلات زندگی مقاومت می کنید و می ایستید.
• 1. فرض کنید کارفرمایتان از شما می خواهد به دفتر او بروید و هنگامی که شما را در دفترش می بیند، با لحن تندی با شما برخورد می کند. شما در این حالت، کدامیک از کارهای زیر را انجام می دهید؟
الف. احساس شکست و تحقیر می کنید و هنگامی که به محل کارتان برمی گردید، ماجرا را برای بقیه همکاران تان هم تعریف می کنید. (2 نمره)
ب. به محل کارتان برمی گردید و سعی می کنید همه چیز را فراموش کنید. (5 نمره)
ج. موضوع را با یکی از صمیمی ترین دوستان تان در میان می گذارید و سعی می کنید با کمک او راه حلی برای مشکل تان پیدا کنید. (7 نمره)
• 2. فرض کنید که یک هفته است وارد محل کار جدیدی شده اید اما هر چه تلاش می کنید، نمی توانید با هیچ کدام از همکاران جدیدتان دوست شوید. چه کار می کنید؟
الف. حوصله تان از این کار جدید سر می رود. دیر سر کار می روید و زود برمی گردید. (2 نمره)
ب. کارتان را به درستی انجام می دهید اما هم زمان به دنبال کار مناسب تری هم می گردید. (5 نمره)
ج. سعی می کنید بفهمید که مشکل از شماست یا همکاران تان. سعی می کنید علت این نوع رابطه را کشف کنید و راه حلی برایش پیدا کنید. (7 نمره)
• 3. فرض کنید چند ساعت روی یک پروژه وقت گذاشته اید اما کامپیوترتان دچار مشکلی می شود و تمام اطلاعاتی که روی سیستم ذخیره کرده بودید، از دست می رود. آن وقت شما ...
الف. دل تان می خواهد با مشت به صفحه مونیتور بکوبید و آن را خرد کنید. (2 نمره)
ب. با عصبانیت از محل کارتان بیرون می آیید و از صحنه دور می شوید. (5 نمره)
ج. ناراحت می شوید اما به این فکر می کنید که از چه راهی می شود دوباره این اطلاعات را به دست آورد و ذخیره کرد. (7 نمره)
• 4. فرض کنید که یک هفته برای پروژه تان زحمت کشیده اید و فقط چند ساعت دیگر تا موعد تحویل پروژه، وقت دارید اما هنوز قسمت هایی از کارتان مانده است که باید کامل شود. چه کار می کنید؟
الف. می خواهید کارتان را تمام کنید ولی آن قدر هیجان زده و عصبی هستید که نمی توانید روی کارتان تمرکز کنید. (2 نمره)
ب. با خودتان می گویید: شاید بد نباشد اگر کمی هم استراحت کنم. (5 نمره)
ج. با خودتان می گویید: من که تا اینجا آمده ام، این چند ساعت را هم کار می کنم و بعدش هم تصمیم می گیرید کارتان را به اتمام برسانید. (7 نمره)
• 5. فرض کنید کارفرمایتان شما را از سر کارتان اخراج می کند. چه کار می کنید؟
الف. آنقدر نگران و پریشان می شوید که شب خواب تان نمی برد. (2 نمره)
ب. تصمیم می گیرید که چند روزی از کار به دور باشید (مثلا بروید مسافرت) و بعدش برگردید و به یک شغل جدید فکر کنید. (5 نمره)
ج. نیازمندی های روزنامه را باز می کنید و به دنبال کار می گردید و از طریق دوستان و آشنایان تان هم جویای کار می شوید. (7 نمره)
• 6. فرض کنید در ارتباط با صمیمی ترین دوست تان دچار شک و تردید شده اید. چه کار می کنید؟
الف. مدام به این فکر می کنید که دوست تان قصد دارد شما را فریب بدهد و به شما خیانت کند. (2 نمره)
ب. ارتباطتان را با او قطع می کنید. (5 نمره)
ج. تصمیم می گیرید با او حرف بزنید و بفهمید که مشکل کجاست. (7 نمره)
• 7. فرض کنید رابطه تان با صمیمی ترین دوست تان به هم خورده است. آن وقت شما ...
الف. خودتان را به بی خیالی می زنید و می گویید تقصیر خودش بود! (2 نمره)
ب. سعی می کنید با دوست دیگری، یک ارتباط صمیمانه برقرار کنید. (5 نمره)
ج. سعی می کنید بفهمید مشکل تان کجای کار بوده و اگر رفع شدنی است، مشکل را رفع کنید؛ وگرنه، در ارتباط های بعدی، بیشتر دقت کنید. (7 نمره)
• 8. شب است و شما دارید در بزرگراه رانندگی می کنید که ناگهان اتومبیل تان دچار مشکل می شود و در تاریکی تنها می مانید. آن وقت شما ...
الف. وحشت می کنید که مبادا به شما حمله کنند یا ماشین تان را بدزدند. (2 نمره)
ب. ماشین را قفل می کنید و برای کمک گرفتن به نزدیک ترین محل می روید. (5 نمره)
ج. سعی می کنید از ماشین های دیگر کمک بگیرید. (7نمره)
• 9. دارید درست رانندگی می کنید اما ماشین پشت سرتان دستش را گذاشته است روی بوق و می خواهد از شما سبقت بگیرد. چه کار می کنید؟
الف. می گذارید رد شود ولی به او ناسزا می گویید. (2 نمره)
ب. اهمیت نمی دهید چون هنوز فاصله اش با شما زیاد است. (5 نمره)
ج. کنار می کشید تا از شما سبقت بگیرد و رد شود. (7 نمره)
• 10. پلیس دارد به اشتباه شما را جریمه می کند در حالی که شما اطمینان دارید هیچ خلافی مرتکب نشده اید. چه کار می کنید؟
الف. با پلیس جر و بحث می کنید و به او می گویید به هیچ عنوان این جریمه را قبول نخواهید کرد. (2 نمره)
ب. می دانید که بحث کردن با او هیچ فایده ای ندارد و به همین خاطر جریمه را سریع قبول می کنید. (5 نمره)
ج. سعی تان را می کنید که در کمال آرامش او را متقاعد کنید اما وقتی می بینید که او به هیچ وجه، قبول نمی کند جریمه را قبول می کنید. (7 نمره)
...
..
. . . . . . . . . . .
تفسیر آزمون :
به کسانی که در این آزمون، بیشتر از 65 امتیاز آورده اند باید تبریک گفت و آنهایی هم که امتیازشان بین 30 تا 65 شده است، باید بدانند که در مواجهه با استرس های زندگی شان کمی مشکل دارند و بهتر است درباره راه های مقابله با استرس بیشتر مطالعه و تمرین کنند
توصیه هایی برای لذت بردن از زندگی زناشویی
- بهیاد خدا باشید و از او کمک بخواهید.
با یاد خدا، دلها آرام میگیرد و مطمئن باشید خداوند به شما کمک خواهد کرد.
- هدفی مشترک را در نظر بگیرید.
با همفکری برای خود و همسرتان، هدف مشترکی داشته باشید و برای رسیدن به آن، یکدیگر را کمک کنید.
- عیبهای خود را ببینید.
فقط بهدنبال عیبجویی از همسرتان نباشید، عیوب خود را نیز رفع کنید.
- قدرشناس باشید.
قدر محبتهای پدر، مادر، همسر و دوستانتان را بدانید و سپاسگزار الطاف خداوند باشید تا به تقدیرهای او راضی شوید.
- اهل عمل و مسؤولیتپذیر باشید.
بهجای توقعداشتن از دیگران، به فکر انجام مسؤولیتها و وظایف خود باشید.
- به ارزشهای اعتقادی و فرهنگی یکدیگر احترام بگذارید.
- مثبت بیندیشید و اضطراب را از خود دور سازید.
اگر بپذیرید هرکاری از جانب خداوند خیر است، در زندگی اضطراب نخواهید داشت.
- هرگز دشنام ندهید و جدال نکنید.
بحث و جدل، آتش کینه را در دل شعلهور ساخته و حرمت میان زن و شوهر را خدشهدار میکند.
- دلی آرام و نیکخواه داشته باشید.
دلآرامی، یکی از راههای برقراری صلح و صفا بین شما و همسرتان است. از ویژگیهای همسر دلآرام، مثبتاندیشی، ایمان، جاذبهی فکری و امیدواری است.
- عاشقانه زندگی کنید.
برای رسیدن به عشق، از انجام هیچکاری کوتاهی نکنید.
- معناجو باشید.
حساسیتهای رفتاری همسرتان را بشناسید تا موجب بروز اختلال در روابطتان نشود.
- پیش از صحبت، تفکر کنید.
هرگاه حرفی میزنید، از قبل، به عواقب آن فکرکنید تا بعد، شرمنده و پشیمان نشوید. با توجه به شرایط روحی و جسمی همسرتان حرف بزنید و از پرحرفی بپرهیزید.
- تا جاییکه میتوانید، با یکدیگر غذا بخورید.
جمعشدن افراد خانواده دور میز یا سفرهی غذا، موجب افزایش روابط عاطفی و احساس نزدیکی بیشتر آنان خواهد شد.
- شبکهی ارتباطی خود را گسترش دهید.
یکی از علتهای ایجاد افسردگی در خانوادهها، قطع ارتباط با محیط بیرون از خانه است. اگر شما و همسرتان، نظرات متفاوتی در مورد نوع تفریح و ارتباطات دارید، چیزی را انتخاب کنید که تا حد ممکن، هر دو، آنرا ترجیح میدهید.
- به رشد یکدیگر کمک کنید.
زن و شوهر باید بهمنظور رسیدن به درجات معنوی والاتر، ادامهی تحصیل، اشتغال و... شرایط رشد و پیشرفت یکدیگر را فراهم کنند.
- به یکدیگر هدیه دهید.
به همسرتان هدیه بدهید چون نشانمیدهد به او توجه دارید.
- بیریا و صادق باشید.
اگر با اطرافیان خود صادقانه برخورد کنید، علاوهبر راحتی خودتان، آنان هم شما را آسانتر میپذیرند.
- بهعهد خود وفا کنید.
اگر قولی به همسرتان میدهید، تمام تلاش خود را برای عملکردن به آن، بهکار گیرید.
- از نصایح و تجربیات پدر و مادرتان استفاده کنید.
استفاده از نصایح دیگران، به این معنا نیست که به آنان اجازهی دخالت در زندگی خصوصی خود را بدهید، بلکه از تجربیات آنان استفاده کنید.
- همسر خود را با دیگران مقایسه نکنید.
اگرچه افراد نقایصی دارند اما خوبیهایی هم دارند. سعیکنید به نکات مثبت همسر خود فکر کنید.
- عیبپوشی کنید.
همیشه اول، خوبیهای همسرتان را به او بگویید و بعد با ظرافت، انتقاد کنید و سعی نمایید معیار نقدهایتان، منطقی و قابل قبول باشد. همچنین هرگز نزد دیگران، عیب همسرخود را بازگو نکنید.
- خانوادهگرا باشید.
همیشه برای خانوادهتان اعتبار قائل شوید و به رشد و پیشرفت هم کمک کنید.
- رازدار باشید.
هم اسرار همسرتان را نزد دیگران و هم اسرار دیگران را نزد همسرتان فاش نکنید.
- صبور و باگذشت باشید.
صبر و گذشت موجب میشود دوستی صمیمی برای همسرتان باشید.
- همسرتان را از وضعیت اقتصادی موجود، آگاه کنید.
از درآمد هم، مطلع باشید تا با همفکری، برنامهریزی بهتری انجام دهید.
- به خلوت یکدیگر احترام بگذارید.
گاهیاوقات افراد نیاز دارند با خود خلوت و تفکر کنند؛ در اینصورت، آرامش همسرتان را بههم نزنید.
- به فکر ایجاد تغییرهای مثبت در خود و همسرتان باشید.
سعیکنید تغییر در حرکت بهسمت تعالی و بالندگی باشد و پیش از تغییر، راههای درست ایجاد آنرا بدانید.
- خودخواه و خودرأی نباشید تا بتوانید لذتهای معنوی را درک کنید.
- عذرخواه باشید و خود نیز عذر دیگران را بپذیرید.
- خوش اخلاق باشید.
با خشونت هــرگــز ...
تقدیم به تمامی معلمان واقعی که آموزگار اخلاق و محبت اند
سخت آشفته و غمگین بودم …
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را …
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند …
خط کشی آوردم،
در هوا چرخاندم!
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید!
اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم ...
سومی می لرزید ...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود ...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید ...
"پاک تنبل شده ای بچه بد"
"به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
"ما نوشتیم آقا"
بازکن دستت را ...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله ی سختی کرد ...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کرد و سپس ساکت شد ...
همچنان می گریید ...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز، کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ...
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن !
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید ...
صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش و یکی مرد دگر
سوی من می آیند ...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو و کنار چشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا ...
چشمم افتاد به چشم کودک ...
غرق اندوه و تاثر گشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر …
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار از خود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام …
او به من یاد بداد درس زیبایی را ...
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من عصبانی باشم
با محبت شاید، گرهی بگشایم
با خشونت هــرگــز ...
هــرگــز.