سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین دانش لا اله إلاّ اللّه است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :21
بازدید دیروز :47
کل بازدید :116083
تعداد کل یاداشته ها : 287
04/2/27
3:6 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
علی[98]

خبر مایه

روزی پدری خواست که پسرش را امتحان کند، و این پسرا خیلی دوست میداشت و همه امکانات را در اختیار او قرار میداد و هر روز با او به شوخی و کشتی گرفتن و تفریح مشغول بود خلاصه این بار خواست او را بیازماید و از او در حالتی که دستش پشت پسرش قرار داده بود پرسید پسرم یک سوال ؟ پسرم اگر باهم کشتی بگیریم کی برنده است من یا تو تو منو زمین میزنی ؟

پسر یک نگاهی به پدرش می اندازد و پدرش را سرتاپا نگاه می کند و در جواب می گه پدر آره هم تو رو زمین می زنم و هم از تو بزرگتر را .
پدر از این جواب پسر شکه می شه و خیلی ناراحت؛ وبا خودش می گه شاید پسرش اشتباه کرده بازهم در این حالت از پسر دوباره می پرسه پسرم اگر باهم کشتی بگیریم من رو زمین می زنی یا من تو رو؟
پسر باز هم به پدر نگاه می کند و سرتاپا پدرش را برانداز می کند و باز هم می گد پدر نه تنها تو را همه جهان را زمین میزنم.
پدر در حالتی که واقعا ناراحت میشود افسوس می کشد ببین من به کی دارو و ندارمو خوراندم و حالا به من بی احترامی می کند خواست که به پسرش نفرین کند اما جلوی خودش را می گیرد و دوباره این سوال را می پرسد اما از شدت ناراحتی دست خود را از پشت پسرش برمیدارد
این بار پسر سرش را زمین می اندازد و در جواب می گوید نه پدرم من نمیتوانم کسی را به زمین به زنم .
پدر در جواب پسرش تعجب می کند که در یک و دو دقیقه پیش جهان و زمین را به هم می دوخت حالا چی شده از پسرش می پرسد پسرم راز این جواب نه نمی تونم چیه که گفتی
پسر رو به پدر نگاه می کند و در جواب می گه : پدر تا زمانی که دست تو پشتِ من بود من احساس می کردم که یک تکیگاه محکمی دارم و همه جهان را حریفم اما زمانی که تو دستت را برداشتی این تکیه گاه را دیگر احساس نکردم و توان رواروی با هیچ کس را در خود نمی بینم ..
 
به سلامتی همه پدر ها
انشا الله همه پدرا زنده باشند و ما زیر سایه پدرا
قدر پدرتو بِدون