سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا را براى جز دنیا آفریده‏اند نه براى دنیا و راهگذارى است به جهان فردا . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :112
بازدید دیروز :7
کل بازدید :113886
تعداد کل یاداشته ها : 287
103/9/10
7:51 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
علی[98]

خبر مایه


تا به حال فکر کرده اید چرا بعضی افراد این همه طرفدار دارند و محبوب همه هستند اما بعضی دیگر … انگار کسی دوست ندارد حتی نزدیکشان بشود؟ خب، دسته اول مهره مار ندارند بلکه خصوصیاتی دارند که باعث محبوبیتشان می شود، یا بهتر بگوییم فاقد خصوصیاتی هستند که آدم ها را از آنها براند. اما چه خصوصیاتی باعث می شود دیگران از ما فاصله بگیرند؟ اگر نمی خواهید مجرد بمانید این خصوصیات را در اسرع وقت از خودتان از بین ببرید چون هیچ کس دوست ندارد با چنین آدم هایی ازدواج کند.

1. پسرهای تی تیش مامانی:
پسرهای تی تیش همانطور که از اسمشان پیداست پسرهای نازی هستند که محتاج مراقبت و توجه دیگرانند، آنها قدرت زیادی از خود ندارند، اهل ریسک کردن در زندگی نیستند، در هیچ زمینه ای استقلال ندارند و در واقع در ازدواج به دنبال یک "مامان" هستند که آنها را تر و خشک کند و مراقبشان باشد. این جور مردان بیش از حد به خودشان می رسند و نه جذاب هستند و نه قابل اعتماد. به احتمال زیاد بینی شان را عمل زیبایی کرده اند، نگران جوش های صورتشان هستند، به اضافه وزنشان دقت زیادی دارند و مرتب از کرم ضد آفتاب استفاده می کنند. آنها معمولا از خاکی شدن لباسشان می ترسند و برای هر تصمیمی هم با مامان مشورت می کنند. این نوع پسرها به شدت توجه طلب هستند و گاهی حسودی هم می کنند. آنها واقعا توانایی گرداندن زندگی مشترک را ندارند و آویزان دیگران هستند. به شدت به طرف مقابلشان وابسته می شوند و او را خفه می کنند. اما همه اینها با تصویری که ما از "مرد زندگی" داریم (مردی قدرتمند و مستقل) منافات دارد. اگر جزو این گروه هستید بدانید که موهای عجیب و غریب شما هیچ جذابیتی برای طرف مقابلتان ندارد!

2. پسرهای سیب زمینی نشان:
فکر می کنید چرا پسرهای سیب زمینی نشان هیچ وقت نمی توانند ازدواج کنند؟ چون جلسه اول آشنایی آنها هرگز به جلسه دوم نمی کشد. رفتار آنها با کسی که قرار است همسر آینده شان شود تفاوت قابل توجهی با رفتارشان با آقایان ندارد. به خاطر همین بیشترین جمله ای که از خانم ها می شنوند این است: "فکر می کنم ما به درد هم نمی خوریم!" پسرهای سیب زمینی نشان (لطفا مرا ببخشید که از این اصطلاح برای توصیف این نوع پسرها استفاده می کنم، اما فکر نمی کنم اصطلاح دیگری وجود داشته باشد که بتواند به این خوبی آنها را وصف کند) هیچ توجهی به طرف مقابلشان ندارند. آنها ممکن است ذاتا آدم های بی توجهی باشند، یا اینکه دچار یکی از این عوارض باشند: اعتیاد به کار، اعتیاد به اینترنت و کامپیوتر، اعتیاد به ماشین، اعتیاد به خانواده اصلی، یا هر نوع اعتیاد دیگری که تمام توجهشان را به خود جلب می کند. نقطه مشترکشان این است که طرف مقابلشان اصلا دیده نمی شود؛ و من به شما می گویم که هیچ دختری روی کره زمین نیست که نخواهد دیده شود.

3. پسرهای دخالت گر:
هیچ کس به این اندازه اعصاب خانم ها را به هم نمی ریزد. این نوع پسرها سر از همه کاری در می آورند. آنها در همه چیز دخالت می کنند؛ از آشپزی گرفته تا انواع شیوه های لکه بری. البته اشکالی ندارد که آدم اطلاعاتش زیاد باشد اما مشکل آنها این است که در زمینه های کاملا زنانه ای که اصلا ربطی به آنها ندارد سررشته دارند و این اطلاعات را مدام توی چشم خانم ها می کنند. تصور کنید مردی بخواهد به همسرش بگوید سرامیک ها چطور براق می شوند یا فسنجان چقدر وقت لازم دارد تا کاملا جا بیفتد. پسرهای دخالت گر به مدل لباس و آرایش دیگران کار دارند و دقت زیادی روی ظرایف زنانه و جزییاتی از این دست دارند. البته بدتر از این هم هست: آنها پشت سر این و آن حرف می زنند و خودشان را در روابط و مناسبات زنانه دخالت می دهند. حتی فکر کردن به آن هم … راستش را بخواهید دنیای زنان و مردان واقعا با هم تفاوت دارد و از هم جداست، و هیچ کس انتظار ندارد یک مرد تا این حد وارد جزییات زنانه شود؛ شاید اینطوری بتوانید بیشتر وارد دنیای آنها شوید و آنها را درک کنید، اما می توانید مطمئن باشید که به همان اندازه مورد نفرت آنها قرار خواهید گرفت.

4. پسرهای خودشیفته:
اولویت بندی زندگی آنها به این شکل است: اول خودم، دوم خودم، سوم هم خودم! آنها تمام مدت از خودشان و موفقیت هایشان در دنیای کسب و کار و روابط اجتماعی داد سخن می دهند. طرف مقابل آنها به هیچ وجه فرصت ابراز وجود ندارد و هرگز نوبت حرف زدن او نمی شود چون خودشیفته ها بعد از اینکه دو ساعت تمام از خودشان تعریف کردند، تلاش هایشان در زندگی را برشمردند و خوبی های خودشان را گفتند می گویند: "خب، دیگر بس است؛ زیاد از خودم حرف زدم. بگذار در مورد کارم برایت بگویم!" خودشیفتگی یک اختلال شخصیتی به حساب می آید که البته در دنیای امروز رو به گسترش است. سر کردن با یک آدم خودشیفته واقعا خسته کننده است و انرژی زیادی از آدم می گیرد، علاوه بر اینکه هیچ انرژی به آدم نمی دهد و او مدام مجبور است تعریف های فرد خودشیفته را تایید کند و حرف ها و نظرات خودش را قورت بدهد. البته خودشیفته ها بیشتر اوقات واقعا آدم های موفقی هستند و جزو دسته "خالی بندها" قرار نمی گیرند اما به هر حال باید بدانند که هر شخصی برای خودش موفقیت های ریز و درشتی دارد و دوست دارد شنیده و دیده شود. چاره اش این است که به جای فکر کردن به خودتان، کمی هم به طرف مقابلتان فکر کنید. 

5. پسرهای مفلوک:
خر آنها از همان کُرِگی بی دم بوده: من پول زیادی ندارم. کار درست و حسابی ندارم. تحصیلات درست و حسابی ندارم. خانواده درست و حسابی ندارم. قدرت بدنی زیادی هم ندارم. اینجور مردها هیچ کدام از این مشکلات و فلاکت ها را تقصیر خودشان نمی دانند، بلکه این سرنوشت و بخت بد آنها بوده که آنها را به این روز انداخته است. آنها پدر و مادر خوبی نداشتند پس درست تربیت نشده اند، به خاطر شرایط سخت زندگی نتوانسته اند ادامه تحصیل بدهند، به خاطر اینکه مثل بقیه "پارتی کلفت" نداشته اند نتوانسته اند کار خوبی پیدا کنند، و "رفقای ناباب" هم آنها را از راه به در کرده اند! جلسه آشنایی آنها بیشتر شبیه مراسم عزاداری است و طرف مقابلشان باید دستمال به دست بنشیند و برایشان گریه کند اما به هر حال باز هم بخت با آنها یار نیست و در ازدواج هم شانس نمی آورند چون آنها دو شرط اصلی شروع زندگی مشترک را ندارند: اول مسوولیت پذیری و دوم حداقل امکانات و توانمندی برای چرخاندن چرخ زندگی.

6. پسرهای بی بند و بار:
تعهد، اولین شرط لازم برای ازدواج است و مهمترین شرط برای یک دختر ایرانی. پسرهای بی قید و بی تعهد شاید بتوانند در ابتدا خودشان را توی دل کسی جا کنند (مسلما آنها هرگز نمی روند به کسی بگویند "سلام من آدم غیرمتعهدی هستم، با من ازدواج می کنی؟!") اما بعد از مدتی نشانه هایشان بروز می کند و طرف مقابلشان را از آنها فراری می دهد. نشانه های این جور پسرها هم برای کسی پوشیده نیست: آنها رفتار متعهدانه ندارند و پای حرف ها و قول هایشان نمی ایستند، به شروع زندگی مشترک اهمیت زیادی نمی دهند، مدام چشمشان می چرخد، روابطشان با غیرهمجنس حتی جلوی همسر آینده شان حد و مرزی ندارند، مدام کارهایشان را توجیه می کنند و برای خودشان دلیل می تراشند، و رفتارهای مشکوک زیادی دارند که هر دختر باهوشی به راحتی می تواند آنها را ردیابی کند. قطعا آنها تکیه گاه خوبی برای یک ازدواج سالم نیستند. چه کسی حاضر است چنین کاری کند؟!