راز تـداوم یـک زنـدگی
این یک داستان واقعی است!
اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است. دستشو گرفتم و گفتم: باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم، انگار دهنم باز نمی شد. هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود، باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم. بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم، از من پرسید چرا؟! اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم خشمگین شد و در حالی که از اتاق غذاخوری خارج می شد فریاد می زد: تو مرد نیستی.
اون شب دیگه هیچ صحبتی نکردیم و اون دایم گریه می کرد و مثل باران اشک می ریخت. می دونستم که می خواست بدونه که چه بلایی بر سر عشق مون اومده و چرا؟ اما به سختی می تونستم جواب قانع کننده ای براش پیدا کنم. چرا که من دلباخته یک دختر جوان به اسم"دوی" شده بودم و دیگه نسبت به همسرم احساسی نداشتم. من و اون مدت ها بود که با هم غریبه شده بودیم من فقط نسبت به اون احساس ترحم داشتم. بالاخره با احساس گناه فراوان موافقت نامه طلاق رو گرفتم. خونه، 30درصد شرکت و ماشین رو به اون دادم. اما اون یک نگاه به برگه ها کرد و بعد همه رو پاره کرد.
زنی که بیش از 10 سال باهاش زندگی کرده بودم تبدیل به یک غریبه شده بود و من واقعا متاسف بودم و می دونستم که اون 10 سال از عمرش رو برای من تلف کرده و تمام انرژی و جوانی اش رو صرف من و زندگی با من کرده، اما دیگه خیلی دیر شده بود و من عاشق شده بودم. بالاخره اون با صدای بلند شروع به گریه کرد، چیزی که انتظارش رو داشتم. به نظر من این گریه یک تخلیه هیجانی بود. بالاخره مسئله طلاق کم کم داشت براش جا می افتاد.
فردای اون روز خیلی دیر به خونه اومدم و دیدم که یک نامه روی میز گذاشته! به اون توجهی نکردم و رفتم توی رختخواب و به خواب عمیقی فرو رفتم. وقتی بیدار شدم دیدم اون نامه هنوز هم همون جاست. وقتی اون رو خوندم دیدم شرایط طلاق رو نوشته. اون هیچ چیز از من نمی خواست به جز اینکه در این مدت یک ماه که از طلاق ما باقی مونده بهش توجه کنم. اون درخواست کرده بود که در این مدت یک ماه تا جایی که ممکنه هر دومون به صورت عادی کنار هم زندگی کنیم. دلیلش هم ساده و قابل قبول بود: پسرمون در ماه آینده امتحان مهمی داشت و همسرم نمی خواست که جدایی ما پسرمون رو دچار مشکل بکنه! این مسئله برای من قابل قبول بود. اما اون یک درخواست دیگه هم داشت: از من خواسته بود که بیاد بیارم که روز عروسی مون من اون رو روی دست هام گرفته بودم و به خانه آوردم و درخواست کرده بود که در یک ماه باقی مونده از زندگی مشترکمون هر روز صبح اون رو از اتاق خواب تا دم در به همون صورت روی دست هام بگیرم و راه ببرم!
خیلی درخواست عجیبی بود. با خودم فکر کردم حتما داره دیوانه می شه. اما برای این که آخرین درخواستش رو رد نکرده باشم موافقت کردم. وقتی این درخواست عجیب و غریب رو برای "دوی"تعریف کردم اون با صدای بلند خندید گفت: به هر حال باید با مسئله طلاق روبرو می شد، مهم نیست داره چه حقه ای به کار می بره.
مدت ها بود که من و همسرم هیچ تماسی با هم نداشتیم تا روزی که طبق شرایط طلاق که همسرم تعین کرده بود من اون رو بلند کردم و در میان دست هام گرفتم. هر دومون مثل آدم های دست و پاچلفتی رفتار می کردیم و معذب بودیم. پسرمون پشت ما راه می رفت و دست می زد و می گفت: بابا مامان رو تو بغل گرفته راه می بره.جملات پسرم دردی رو در وجودم زنده می کرد، از اتاق خواب تا اتاق نشیمن و از اون جا تا در ورودی حدود 10متر مسافت رو طی کردیم. اون چشم هاشو بست و به آرومی گفت: راجع به طلاق تا روز آخر به پسرمون هیچی نگو! نمی دونم یک دفعه چرا این قدر دلم گرفت و احساس غم کردم. بالاخره دم در اون رو زمین گذاشتم. رفت و سوار اتوبوس شد و به طرف محل کارش رفت. من هم تنها سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. روز دوم هر دومون کمی راحت تر شده بودیم، می تونستم بوی عطرشو استشمام کنم. عطری که مدتها بود از یادم رفته بود.
با خودم فکر کردم من مدتهاست که به همسرم به حد کافی توجه نکرده بودم. انگار سال هاست که ندیدمش، من از اون مراقبت نکرده بودم. متوجه شدم که آثار گذر زمان بر چهره اش نشسته، چند تا چروک کوچک گوشه چشماش نشسته بود. لابلای موهاش چند تا تار خاکستری ظاهر شده بود! برای لحظه ای با خودم فکر کردم: خدایا من با او چه کار کردم؟! روز چهارم وقتی اون رو روی دست هام گرفتم حس نزدیکی و صمیمیت رو دوباره احساس کردم. این زن، زنی بود که 10 سال از عمر و زندگی اش رو با من سهیم شده بود. روز پنجم و ششم احساس کردم، صیمیت داره بیشتر و بیشتر می شه، انگار دوباره این حس زنده شده و دوباره داره شاخ و برگ می گیره. من راجع به این موضوع به "دوی" هیچی نگفتم. هر روز که می گذشت برام آسون تر و راحت تر می شد که همسرم رو روی دست هام حمل کنم و راه ببرم. با خودم گفتم حتما عضله هام قوی تر شده. همسرم هر روز با دقت لباسش رو انتخاب می کرد.
یک روز در حالی که چند دست لباس رو در دست گرفته بود احساس کرد که هیچ کدوم مناسب و اندازه نیستند. با صدای آروم گفت: لباس هام همگی گشاد شدند. و من ناگهان متوجه شدم که اون توی این مدت چه قدر لاغر و نحیف شده و به همین خاطر بود که من اون رو راحت حمل می کرد. انگار وجودش داشت ذره ذره آب می شد. گویی ضربه ای به من وارد شد، ضربه ای که تا عمق وجودم رو لرزوند. توی این مدت کوتاه اون چقدر درد و رنج رو تحمل کرده بود. انگار جسم و قلبش ذره ذره آب می شد. ناخوداگاه بلند شدم و سرش رو نوازش کردم. پسرم این منظره که پدرش، مادرش رو در آغوش بگیره و راه ببره تبدیل به یک جزء شیرین زندگی اش شده بود. همسرم به پسرم اشاره کرد که بیاد جلو و به نرمی و با تمام احساس اون رو در آغوش فشرد. من روم رو برگردوندم، ترسیدم نکنه که در روزهای آخر تصمیمم رو عوض کنم. بعد اون رو در آغوش گرفتم و حرکت کردم.
همون مسیر هر روز، از اتاق خواب تا اتاق نشیمن و در ورودی. دست های اون دور گردن من حلقه شده بود و من به نرمی اون رو حمل می کردم، درست مثل اولین روز ازدواج مون. روز آخر وقتی اون رو در آغوش گرفتم به سختی می تونستم قدم های آخر رو بردارم. انگار ته دلم یک چیزی می گفت: ای کاش این مسیر هیچ وقت تموم نمی شد. پسرمون رفته بود مدرسه، من در حالی که همسرم در آغوشم بود با خودم گفتم: من در تمام این سالها هیچ وقت به فقدان صمیمیت و نزدیکی در زندگی مون توجه نکرده بودم.
اون روز به سرعت به طرف محل کارم رانندگی کردم، وقتی رسیدم بدون این که در ماشین رو قفل کنم ماشین رو رها کردم. نمی خواستم حتی یک لحظه در تصمیمی که گرفتم، تردید کنم. "دوی" در رو باز کرد و من بهش گفتم که متاسفم، من نمی خوام از همسرم جدا بشم! اون حیرت زده به من نگاه می کرد، به پیشانیم دست زد و گفت: ببینم فکر نمی کنی تب داشته باشی؟ من دستشو کنار زدم و گفتم: نه! متاسفم، من جدایی رو نمی خوام. این منم که نمی خوام از همسرم جدا بشم. به هیچ وجه نمی خوام اون رو از دست بدم. زندگی مشترک من خسته کننده شده بود، چون نه من و نه اون تا یک ماه گذشته هیچ کدوم ارزش جزییات و نکات ظریف رو در زندگی مشترکمون نمی دونستیم. زندگی مشترکمون خسته کننده شده بود نه به خاطر این که عاشق هم نبودیم بلکه به این خاطر که اون رو از یاد برده بودیم. من حالا متوجه شدم که از همون روز اول ازدواج مون که همسرم رو در آغوش گرفتم و پا به خانه گذاشتم موظفم که تا لحظه مرگ همون طور اون رو در آغوش حمایت خودم داشته باشم. "دوی" انگار تازه از خواب بیدار شده باشه در حالی که فریاد می زد در رو محکم کوبید و رفت.
من از پله ها پایین اومدم سوار ماشین شدم و به گل فروشی رفتم. یک سبد گل زیبا و معطر برای همسرم سفارش دادم.دختر گل فروش پرسید: چه متنی روی سبد گل تون می نویسید؟ و من در حالی که لبخند می زدم نوشتم: از امروز صبح، تو رو در آغوش مهرم می گیرم و حمل می کنم، تو رو با پاهای عشق راه می برم، تا زمانی که مرگ، ما دو نفر رو از هم جدا کنه و امیدوارم که فقط مرگ ما رو از هم جدا کنه ...
درسته، جزئیات ظریفی توی زندگی ماها هست که از اهمیت فوق العاده ای برخورداره ولی در بعضی مواقع از اونها غافل هستیم. مسائل و نکاتی که برای تداوم و یک رابطه، مهم و ارزشمندند. این مسایل خانه مجلل، پول، ماشین و مسایلی از این قبیل نیست. این ها هیچ کدوم به تنهایی و به خودی خود شادی آفرین نیستند. پس در زندگی سعی کنید زمانی رو صرف پیدا کردن شیرینی ها و لذت های ساده زندگی تون کنید. چیزهایی رو که از یاد برده اید رو یادآوری و تکرار کنید و هر کاری رو که باعث ایجاد حس صمیمیت و نزدیکی بیشتر و بیشتر بین شما و همسرتون می شه، انجام بدید. زندگی خود به خود دوام پیدا نمی کنه.
به عشق عادت نکنید بلکه با عشق زندگی کنید.
این شما هستید که باید باعث تداوم زندگی تون بشید ...
برای سلامتی و نشاط هر چه بیشتر
این 10 میوه را در اولویت مصرف قرار دهید پرتقال یکی از قدیمیترین میوههائی است که بشر از آن استفاده میکرده است و در حدود 500 سال قبل از میلاد مسیح کنفوسیوس از آن نام برده است. در حال حاضر بیشتر از 200 نوع پرتقال در آمریکا کشت میشود و آمریکا نصف کل محصول پرتقال دنیا را تولید میکند. پرتقال اولیه، کوچک، تلخ و پر از هسته بوده است که در اثر تربیت مهندسی ژنتیکی و همچنین انتخاب نوع بهتر و کود کافی درشت تر و شیرین تر شده است. پرتقال یک میوه اسیدی است و بنابراین سم زداست. کلسیم پرتقال بسیار بهتر از کلسیم شیر جذب می شود. یک لیوان شیر 291 میلی گرم کلسیم دارد که 93 میلی گرم یعنی 31 درصد آن جذب می شود در حالیکه یک لیوان آب پرتقال 350 میلی گرم کلسیم دارد که 130 میلی گرم یعنی 37 در صد آن جذب می شود. پرتقال در حدود دو سوم نیاز روزانه ما، یعنی 50 میلی گرم ویتامین C دارد. یک ضرب المثل قدیمی می گوید: "با خوردن روزانه 1 عدد سیب هرگز نیازی به پزشک ندارید." سیب سرشار از پکتین است که کلسترول خون (LDL) را پایین می آورد. خوردن روزانه 2 عدد سیب، کلسترول خون را بیش از 16 درصد کاهش می دهد. سیب با داشتن فیبر زیاد به افراد دیابتی کمک می کند تا قند خون خود را تنظیم کنند همچنین سیب از افزایش یا افت ناگهانی قند خون جلوگیری می کند. ویتامین C موجود در سیب به نوع سیب بستگی دارد. اکثر آنها مقادیر فراوانی ویتامین C دارند. موز معروفترین میوه گرمسیری است که معمولاً نرسیده چیده می شود و تا رسیدن به مقصد می رسد. برای تسریع رسیدگی آن از گاز اتیلن استفاده می شود. تنها میوه ای است که برای بعضی افراد، چاق کننده است زیرا مقادیر فراوانی نشاسته دارد. روزی یک عدد موز مصرف کنید. زیرا حاوی مواد مغذی مورد نیاز بدن است. موز محتوی 8 آمینو اسید ضروری برای بدن است که بدن نمی تواند آنها را بسازد. موز منبع غنی فیبر، پتاسیم و ویتامین C است که نقش کلیدی در سلامت قلب و عملکرد عضلات دارد. موز رسیده حرکت روده را تنظیم می کند و برخلاف تصور عموم یبوست ایجاد نمی کند. شاید افرادی که موز نرسیده مصرف می کنند، دچار یبوست بشوند. تمشک میوه ای شبیه شاه توت و توت فرنگی است و به رنگ زرد یا سرخ مایل به سیاه یافت می شود. میوه تمشک ترش مزه بوده و به صورت خام یا پخته، شربت، کمپوت و ... خورده می شود. بوته تمشک در مناطق گرم و مرطوب، در جنگل ها و صحراها می روید و گاهی آن را می کارند. گل های تمشک به رنگ های سفید، صورتی یا به صورت خوشه در ماه های مرداد پدیدار می شود و تا مهر دوام می آورد. قسمت های مورد استفاده بوته تمشک عبارت از میوه ، برگ، تخم، دانه و گل می باشد. این میوه نه فقط به خاطر طعم مطبوع بلکه به خاطر ظاهر زیبایش مورد توجه همگان است. شکفتن شکوفه های گیلاس یکی از زیباترین مناظر طبیعت است. مطالعات نشان می دهد که رنگدانه موجود در گیلاس به رفع مشکلات و دردهای عروقی کمک می کند. این رنگدانه ها محتوی آنتوسیانین هستند. آزمایشات نشان داده است که آنتوسیانین موجود در گیلاسهای ترش 10 برابر خاصیت ضد التهاب آسپرین عمل می کنند. البته این ماده مثل آسپرین، معده را تحریک نمی کند. گیلاس خاصیت سم زدایی نیز دارد. زغال اخته بیشتر از آنکه میوهای مرسوم باشد، میوه نوبرانه و هوسانه است که در اواخر تابستان در مغازهها دیده میشود. زغال اخته اغلب به فرم تودهای در جنگلها و مردابها و نقاط مرتفع تا کم ارتفاع رشد میکند. محل عمده پرورش زغال اخته در ایران، استان قزوین و در مناطق شمالی این استان در بخشهای رودبار و رودبار الموت است. درخت زغال اخته از نیمههای اسفند شکوفه میدهد و قریب 2 ماه دارای شکوفه است. این میوه دارای رنگی قرمز و بسیار ترش است. هنگامی که کاملا میرسد به رنگ سیاه و شیرین تبدیل میشود و کاربرد آن در صنایع غذایی و شکلات سازی، لواشک و... است. انبه محتوی مواد مغذی و تقویت کننده روده است. هضم آن، بسیار آسان است. اگر مشکل معده یا سوء هاضمه دارید، انبه مصرف کنید که محتوی مقادیر زیادی ویتامین C و کلسیم است. در هند برای جلوگیری از خونریزی، تقویت قلب و مغز مصرف می شود. به علت فراوانی آهن، نقش سازندگی خون دارد. توصیه می شود افرادی که از کم خونی رنج می برند، انبه مصرف کنند. برای خانمها در طول دوران بارداری مفید است. انبه حاوی ویتامین های مختلفی است. ویتامین A یا بتاکاروتن محافظ پوست و مخاط بویایی است، چشم را تقویت و سوخت و ساز را تنظیم می کند. انبه یکی از غنی ترین منابع بتاکاروتن است. بتاکاروتن، آنتی اکسیدان بسیار قوی است که ضد رادیکال های آزاد عمل می کند. طبق آخرین تجزیه علمى که از توت فرنگى کرده اند معلوم شده است که توت فرنگى دارای مقدار قابل توجهی پروتئین، چربى، سلولز و مواد روغنى، آهک و آهن و املاح حل شدنى می باشد. بین املاح معدنى موجود در توت فرنگی باید از کلسیم، فسفر، سدیم ، منیزیم ، سیلیس ، آهن ، گوگرد، بروم و ید نام ببریم. توت فرنگى داراى ویتامین هاى B و C و K مى باشد. حتی مقدار ویتامین C توت فرنگى زیادتر از مقدار ویتامین C لیموى ترش است. آنچه توت فرنگى دارد به این میوه خاصیت تقویت کننده و مغذى و تصفیه کننده خون و ادرارآور و ترمیم کننده املاح معدنى بدن و قلیا کننده خون داده است. انواع و اقسام انگور در فصل تابستان و پاییز در دسترس عموم مردم قرار دارد. این میوه یکی از منحصر به فردترین میوههایی است که در رنگهای گوناگون و سایزهای مختلف در بازار وجود دارد. انگور یک میوه بهشتی است و خواص فراوانی دارد. دانههای سبز یا قرمز یا حتی بنفش انگور خاصیتهای جادویی دارند و در درمان بسیاری از بیماریها تاثیرگذارند. به گفته پزشکان، انگور سربازی است که به جنگ بیماری های قلبی میرود و ضمن افزایش انعطاف و سلامت ماهیچههای قلب، به کاهش کلسترول و فشار خون کمک میکند. این میوه در مورد حفظ سلامتی قلب زنان بهتر از مردان عمل می کند و به همین دلیل مصرف آن به طور ویژه برای خانم ها توصیه میشود. لیمو ترش محصولی معجزه گر در نابودی سلولهای سرطانی است و 10000 بار قویتر از شیمی درمانی عمل میکند. بسیاری از مردم در اثر سرطان میمیرند در حالیکه این راز همچنان حفظ میشود تا منافع شرکتهای داروسازی به خطر نیفتد. لیمو ترش را میتوان به صورتهای متفاوت مصرف نمود، قسمت گوشتی آن را خورد یا آب آن را مصرف نمود. به صورت شربت و یا صور دیگر، جالب ترین خاصیت آن اثرش بر روی کیست ها و تومورهاست. در مورد این گیاه ثابت شده است که درمان همه انواع سرطان است. همچنین بعنوان یک ضد قارچ و عفونت و کرمها محسوب میشود. فشار خون بالا را تنظیم میکند و و ضد افسردگی است و با استرس و اختلالات عصبی مبارزه میکند. لیمو ترش سلول های سرطانی را در 12 نوع سرطان از جمله سرطان روده، سینه، پروستات، ریه و پانکراس نابود میکند. و جالب تر از همه اینکه این نوع درمان با عصاره لیمو نه تنها سلولهای سرطانی را نابود میکند بلکه سلولهای سالم را نیز آلوده نمی نماید.
گرچه اگر دنیای ثمربخش میوه ها را مورد بررسی قرار دهیم هر کدام از آنها را می توان بدلیل خواص فراوان آن پراهمیت دانست ولی آن چیز که در تمام خاصیت های آنان مشترک است اینست که میوه ها خنک کننده های طبیعی بدن هستند و دارای مقدار زیادی ویتامین و کربوهیدرات برای تغذیه بدن و همچنین تامین انواع رژیم های غذایی می باشند. علت این همه طعم و رنگی که خداوند متعال در تکتک میوهها قرار داده بیحکمت نیست چراکه هر نوع از میوه ها خواص مفیدی برای بدن انسان دارد. در این ایمیل نگاهی گذرا داریم به خواص 10 نوع میوه از بین میوه های بسیار دیگر که مصرف آنها سلامتی و نشاط هر چه بیشتر شما دوستان را تضمین می کند.
سیب سرشار از ویتامین ها و مواد معدنی است. یک سیب متوسط با هسته و پوست 80 کالری انرژی دارد. بهتر است سیب را با پوست بخورید اما سعی کنید دانه های سیب را نخورید. زیرا هر کدام، حاوی مقادیر کمی سیانید است. این ماده از درخت وارد سیب می شود تا با آن دانه هایش را پراکنده کند. بدن انسان و حیواناتی که این دانه ها را بخورند، آنها را دفع می کند. اما باید مراقب دانه های سیب له شده بود و آنها را نخورد. خوردن سیب حدود 20 تا 30 گرم فیبر را برای بدن شما تامین می کند و این درحالیست که رژیم غذایی با فیبر بالا می تواند خطر بیماری قلبی را پایین بیاورد.
تمشک سرشار از ویتامین های C وK است و برای اوره و فشار خون مفید است. تمشک خون را تصفیه می کند و برای کسانی که به روماتیسم مبتلا هستند، بسیار مفید است. تمشک برای تسکین درد سودمند است، زیرا تمشک دارای اسید سالسیلیک می باشد. تمشک خون را قلیائی می کند و قند آن برای مبتلایان به مرض قند مفید است. تمشک دارای خاصیت ضد عفونی کننده است. این میوه دارای تقریبا حاوی 10 گرم فیبر در یک فنجان واحد است. خوردن جوشانده برگ تمشک به مقدار 3 تا 4 فنجان در روز و بین غذاهای اصلی، بند آوردن ادرار را معالجه می کند و بهترین دارو بر ضد درد کیسه مثانه است.
از آنجا که میوه گیلاس دارای چربی و نشاسته کم و فیبر زیاد است مصرف آن در حد مناسب به مبتلایان دیابت و ورم مفاصل توصیه می شود و از آنجا که قند گیلاس برای افراد دیابتی زیان بار نیست بنابراین دیابتی ها می توانند به میزان توصیه شده از این میوه مصرف کنند. میوه گیلاس همچنین مسکن اعصاب افراد است. چربی اشباع شده در گیلاس بسیار کم است و همچنین مانند سایر گیاهان کلسترول و سدیم ندارد و از طرف دیگر ضمن دارابودن فیبر خوراکی بالا، از ویتامین C بالایی نیز برخوردار است.
زغال اخته دارای ویتامین C و B است و مقدار زیادی آهن، کلسیم و منیزیم دارد. زغال اخته حاوی بیش از 10 درصد تانن، قند، پکتین، اسیدهای آلی و رنگدانه است. این میوه خوشمزه کم کالری است و باعث اضافه وزن نمیشود. قند فروکتوز و گلوگز زغال اخته کم است. مصرف آن برای افراد چاق و بیماران دیابتی مشکلی ایجاد نمیکند. همچنین این میوه منبع خوبی برای فیبر است. مصرف زغال اخته به کاهش بیماریهای قلبی کمک میکند. زغال اخته به کاهش سطح کلسترول نیز کمک می کند. زغال اخته جزو میوههایی است که از بروز عفونت جلوگیری میکند. ابوعلیسینا، دانشمند و پزشک مشهور ایرانی آب زغال اخته را برای شستشوی زخمهای جلدی و گرد ریشه آن را برای التیام زخمها به کار میبرد. با تمام خواص مفیدی که زغال اخته دارد مصرف بیش از اندازه آن باعث تهوع، اسهال، دل به هم خوردگی و سردرد میشود.
یک انبه بیش از نیاز روزانه شما بتاکاروتن دارد. خانواده ویتامین B تقویت کننده سیستم عصبی است و به بدن کمک می کند تا با استرس مقابله کند. در ساخته شدن رنگدانه مو و پوست مؤثر است. انبه به علت داشتن منیزیم و پتاسیم برای کاهش فشار عصبی و داشتن آرامش روحی مؤثر است. زیرا اسید آمینه و تریپتوفان دارد و پیش ساز در تولید سروتونین یا هورمون شادی است. اسید آمینه موجود در انبه قابل توجه است. گلوتامین اسید، ماده مغذی مورد مصرف مغز است، که به تمرکز و بهتر شدن حافظه کمک می کنند.
براى دفاع بدن، در مقابل میکروبها و سموم، میوه اى مفید است، براى منظم کردن اعمال کبد موثر است و فشار خون را به حد معتدل نگه مى دارد و براى اشخاصى که مرض قند دارند مصرف آن مفید است. توت فرنگى را وقتى کاملا رسیده است انتخاب کنید و با آب جارى بشویید ولى آن را در آب نیندازید که مدتى بماند زیرا عطر و خواص مفید آن از دست مى رود. خانمهایى که مى خواهند از توت فرنگى به عنوان معالجه زیبایى استفاده کنند باید پنج یا شش عدد توت فرنگى را در یک پارچه نازک بریزند و فشار دهند تا آب آن در ظرفى خارج و جمع شود و بعد آن را به صورت خود بمالند تا پوست آنها شفاف و با طراوت شود.
انگور از آن دسته میوههایی است که مقادیر قابل توجهی آنتیاکسیدانت در خود گنجانده و یک ضد سرطان قوی به شمار میآید. گفتنی است دانشمندان اخیرا به این نتیجه رسیدهاند که انگور از ابتلا به آلزایمر جلوگیری میکند. علاوه بر این یک خبر خوش دیگر هم برای طرفداران انگور وجود دارد و آن خاصیت ضد پیری این میوه است که پس از تحقیقات متعدد به اثبات رسیده است. انگور از پیر شدن سلولها جلوگیری میکند. توجه داشته باشید که آب انگور هم به اندازه خود آن و حتی بیشتر از آن برای سلامتی بدن مفید است و پزشکان علاوه بر نوشیدن آب انگور، خوردن میوه آن را هم تاکید میکنند. خاصیت دیگری که این میوه دارد این است که اجازه نمیدهد پلاکتها در خون به هم بچسبند و از گرفتگی عروق پیشگیری میکند. ضدسرطان بوده و خاصیت ضدپیری هم دارد و سلولها را از گزند رادیکالهای آزاد که عامل پیر شدن سلولها هستند، محافظت میکند.
در کل مصرف انگورهای رنگینتر میتواند برای بدن مفیدتر باشد و به عبارت سادهتر تمام میوهها و سبزیجاتی که به رنگ نارنجی، قرمز یا بنفش هستند، خاصیت آنتیاکسیدانی و ضدپیری بیشتری داشته و مفیدند و هر چه رنگ انگور پررنگتر باشد خصوصا انگور بنفش که حافظ سیستم قلب و عروق بوده و از لخته شدن خون در عروق قلب پیشگیری می کند.
این میوه، بهترین سم زدای طبیعی است. اگر می خواهید بدن خود را پاکسازی کنید، صبحها لیمو بخورید. نصف یک لیمو ترش بزرگ را در آبمیوه خود بچکانید. به این ترتیب نوشیدنیها طعم فوق العاده ای پیدا می کنند. لیمو مثل بقیه مرکبات منبع مناسب ویتامین C است. لیمو برای پاکسازی دستگاه گوارش مفید است. لیمو را در آب گرم بچکانید و مصرف کنید. با این کار یک نوشیدنی گرم و ملایم و مدٌر بوجود می آید که سم بدن را دفع می کند مخصوصاً زمانی که بخواهید در برنامه غذایی خود پاکسازی سموم را داشته باشید. عطر لیمو برای تقویت روحی مناسب است. رایحه درمانها معتقدند این رایحه به تقویت سیستم عصبی کمک می کند.
از لیمو برای تقویت مو نیز استفاده می شود برای افرادی که موی چرب دارند، مؤثر است. زیرا غدد چربی را تحریک می کند و با تولید چربی موها درخشانتر به نظر می رسند. آب لیمو به خاطر طعم بسیار خوب و قند بسیار کمی که دارد، در طبخ غذاهای مختلف و در نوشیدنیها استفاده می شود. بویژه برای محافظت از سیستم ایمنی بدن در زمستان و جلوگیری از سرماخوردگی سودمند است. لیمو در غذاهای فصل تابستان بویژه در سالادهای سرد مخصوص تابستان نیز استفاده می شود. لیمو معمولاً به همراه غذاهایی که با ماهی تهیه می شوند نیز مصرف می شود.
روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟
ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم
دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟
ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود
به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود
ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم
دوستش کنجکاوانه پرسید : چرا ؟
ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم
NOBODY IS PERFECT
هیچ کس کامل نیست
اینگونه نگاه کنید...
مرد را به عقلش نه به ثروتش . زن را به وفایش نه به جمالش . دوست را به محبتش نه به کلامش . عاشق را به صبرش نه به ادعایش . مال را به برکتش نه به مقدارش . خانه را به آرامشش نه به اندازه اش . اتومبیل را به کاراییش نه به مدلش . غذا را به کیفیتش نه به کمیتش . درس را به استادش نه به سختیش . دانشمند را به علمش نه به مدرکش . مدیر را به عمل کردش نه به جایگاهش . نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش . شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش . دل را به پاکیش نه به صاحبش . جسم را به سلامتش نه به لاغریش . سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش . .
در انتشار آنچه خوبیست آخرین نفر نباشید
بمناسبت گرامیداشت روز جهانی نابینایان
بیست و سوم مهرماه، روز جهانی نابینایان در هر سال گرچه می تواند نور امیدی را در چشمهای بی قرار روشندلان ایجاد کند اما گذر از این روز بدون توجه به وعده ها و دلگرمی هایی که به این قشر داده می شود همیشه شب تار این افراد را تارتر می کند. یک نابینا درست مانند یک فرد عادی حق زندگی و بهره مندی از تمام امکانات را دارد اگر چنانچه روند بی تفاوتی نسبت به نابینایان ادامه یابد ممکن است آنها گوشه نشین شده و به راحتی نتوانند با اجتماع خود ارتباط برقرار کنند.
نابینایان برای یافتن استقلال مالی به شغل، برای رفت و آمد در خیابان به امنیت و آسایش و برای تشکیل زندگی علاوه بر این موارد به مسکن نیز نیاز دارند. سهم این افراد از زندگی باید برای مسئولین با اهمیت تر شود. آنان نباید تنها در روز جهانی نابینایان به فکر این اقشار بیفتند و بعد تمام وعده های خود را نسبت به آنها به فراموشی بسپارند. مسئولین باید به قول های خود عمل کنند و نهادهای فرهنگی باید به مردم و جامعه نحوه روبرو شدن با یک نابینا را آموزش دهند تا همه ما به هنگام برخورد با آنها شیوه های رفتاری مناسبی را به کار ببندیم.
یکی از روشندلان می گوید: مهر ماه که می شود روزها را با دستانم شماره می کنم تا به بیست و سوم ماه برسم آخر تنها روزی که من و دوستانم مهم می شویم همین روز است، در این روز تمام نگاه ها به عصای سفید و چشمان تاریک ما جلب می شود در این روز مسئولان حرف ها و وعده های قشنگی به ما می دهند و به لمس کردن عصای سفید و عینکی که پشت آن جز تاریکی نیست می پردازند وقتی این روز تمام می شود تمام غصه های دنیا به روی شانه هایمان سنگینی می کند و وعده ها و دلجویی های آنها تنها در حد همان حرف و سخن باقی می ماند. کسی در کوچه تاریک چشم های ما قدم نخواهد گذاشت و حاضر نیست لحظه ای زندگی را مانند ما از پشت عینک به تماشا بنشیند. حرف های زیادی داریم اما همیشه تا خواستیم صحبت کنیم به ما از سر ترحم و دلسوزی نگاه شد و عمق حرفهای ما در حاشیه ماند ... !
اینجا مدرسه نابینایان است در اینجا کودکانی هستند که چشمان همیشه بسته شان به دنیایی دیگر باز است، دنیایی که پر از خواستن و توانستن است دستان کوچکشان خط زیباییهای دنیا را می خواند، این دستان زبان برگها، درختان و گلها را خوب می دانند و زمزمه زیبای طبیعت را خوب می شنوند، دستانی که تنها روشنیها را می بیند و تاریکیها را می گذارد برای آنها که چشمانشان به این دنیا باز است.
نگاهی به درخت ســـیب بیندازید. شاید پانـــصد ســـیب به درخت باشد که هر کدام حاوی ده دانه است. خیلی دانه دارد نه؟ ممکن است بپرسیم "چرا این همه دانه لازم است تا فقط چند درخت دیگر اضافه شود؟"
اینجا طبیعت به ما چیزی یاد می دهد. به ما می گوید:
"اکثر دانه ها هرگز رشد نمی کنند. پس اگر واقعاً می خواهید چیزی اتفاق بیفتد، بهتر است بیش از یکبار تلاش کنید."
از این مطلب می توان این نتایج را بدست آورد:
- باید در بیست مصاحبه شرکت کنی تا یک شغل بدست بیاوری.
- باید با چهل نفر مصاحبه کنی تا یک فرد مناسب را استخدام کنی.
- باید با پنجاه نفر صحبت کنی تا یک ماشین، خانه، جاروبرقی، بیمه و یا حتی ایده ات را بفروشی.
- باید با صد نفر آشنا شوی تا یک رفیق شفیق پیدا کنی.
وقتی که "قانون دانه" را درک کنیم دیگر ناامید نمی شویم و به راحتی احساس شکست نمی کنیم.
قوانین طبیعت را باید درک کرد و از آنها درس گرفت.
در یک کلام:
افراد موفق هر چه بیشتر شکست می خورند، دانه های بیشتری می کارند.
- همه امور به هم مربوطند
آیا دقت کرده اید که هر وقت به طور منظم ورزش می کنید، میل به غذاهای سالم تر و بهتر دارید؟
آیا دقت کرده اید که وقتی غذاهای سالم تر و بهتری می خورید انرژی بیشتری دارید و طبعاً دوست دارید که ورزش کنید؟
همه چیز در زندگی به هم مربوط است. روش تفکر شما روی روحیه شما مؤثر است، روحیه شما بر نوع راه رفتن تان مؤثر است، راه رفتن شما روی نحوه گفتارتان اثر می گذارد، روش حرف زدن تان روی طرز فکرتان مؤثر است!
تلاش برای پیشرفت در یک بُعد زندگی بر سایر ابعاد زندگی اثر می گذارد.
وقتی در خانه خوشحال هستید، در محل کار نیز احساس شادی بیشتری خواهید کرد و وقتی سر کار شاد باشید در خانه نیز شاد خواهید بود.
اینها به چه معناست؟
- اینکه برای پیشرفت در زندگی می توانید از هر نقطه مثبتی شروع کنید. می توانید با برنامه ای برای پس انداز، نوشتن لیست اهداف تان، رژیم غذایی یا تعهد برای گذراندن وقت بیشتر با فرزندانتان شروع کنید. این کار مثبت منجر به نتایج مثبت دیگر هم می شود، چونکه همه امور به هم مربوطند.
- مهم نیست که تلاشی که جهت "پیشرفت" می کنید کجا صرف می شود. مهم این است که شروع کنید.
- عکس این قضیه هم صادق است. یعنی اگر یک بعد زندگی شما خراب شد، سایر ابعاد هم به زودی خراب می شود. باید به این مسأله دقت خاصی داشته باشید.
در یک کلام:
هر کاری که انجام می دهید به نوبه خود اهمیت دارد زیرا بر امور دیگر نیز مؤثر است.
- چرا؟
هنگامی که بلایی به سرمان می آید، یا همه چیزمان را از دست می دهیم یا کسی که عاشقمان بوده ما را ترک می کند، اغلب ما از خودمان می پرسیم:
"چرا؟"
"چرا من؟"
"چرا حالا؟"
"چرا او مرا سرگشته و تنها رها کرد؟"
سؤالاتی که با "چرا" شروع می شوند، ممکن است ما را به یک چرخه بی حاصل بیندازند.
اغلب جوابی برای این "چرا" ها وجود ندارد و یا اگر هم جوابی وجود داشته باشد، اهمیتی ندارد.
افراد موفق سؤالاتی از خود می پرسند که با "چه" شروع می شوند:
"چه چیزی از این پیشامد آموختم؟"
"چه کاری باید در برخورد با این پیشامد بکنم؟"
و هنگامی که پیشامد واقعاً فاجعه آمیز است، از خود می پرسند: "چه کاری طی 24ساعت آینده می توانم بکنم تا اوضاع کمی بهتر شود؟"
اینها از آنچه که دارند بیشترین استفاده را می کنند و آنچه که از دستشان بر می آید انجام می دهند. و اگر زندگی بر وفق مراد نبود، خیلی مهم نیست که "چرا؟"
و در یک کلام:
افراد خوشبخت هیچوقت نگران نیستند که آیا زندگی بر "وفق مراد" هست یا نه! بلکه حتی برای چیزهای هر چند کوچکی که پیام آور خوشبختی است ارزش قائلند.
برگرفته از کتاب "خوشبختی در یک کلام"