پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت را به پا کن تا به تا
قاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن
پا بکوب و لج کن و راضی نشو
با کسی جز عشق همبازی نشو
بچه های کوچه را هم کن خبر
عاقلی را یک شب از یادت ببر
خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکی
طعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان
مادری از جنس باران داشتیم
در کنارش خواب آسان داشتیم
یا پدر اسطوره دنیای ما
قهرمان باور زیبای ما
قصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ
غصه هرگز فرصت جولان نداشت
خنده های کودکی پایان نداشت
هرکسی رنگ خودش, بی شیله بود
ثروت هر بچه قدری تیله بود
ای شریک نان و گردو و پنیر !
همکلاسی ! باز دستم را بگیر
مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست
آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟
حال ما را از کسی پرسیده ای؟
مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟
حسرت پرواز داری در قفس؟
می کشی مشکل در این دنیا نفس؟
سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟
رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟
رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟
آسمان باورت مهتابی است ؟
هرکجایی, شعر باران را بخوان
ساده باش و باز هم کودک بمان
باز باران با ترانه ، گریه کن !
کودکی تو ، کودکانه گریه کن!
ای رفیق روزهای گرم و سرد
سادگی هایم به سویم باز گرد!
سروده دکتر مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی
نام آلبرت اینشتین در جهان به مثابه ی هوش فراوان و استعداد و نبوغ است. درست است که همه ی ما فیزیکدان نیستیم اما می توانیم از شیوه ی زندگی اش برای رسیدن به موفقیت درس های بسیاری بگیریم.
1. از مواجهه با ترس ها نترس!
او حتی در نوجوانی از به چالش کشیدن نظرات و عقاید اطرافیانش ابایی نداشت. از روش تدریس رایج در مدارس آن زمان راضی نبود. او در یادگیری به تفکر انتقادی در برابر حفظ بی چون و چرای مطالب کتاب ها معتقد بود. اگر قرار بود هر بار که کسی کارهایش را به باد انتقاد می گرفت عقب نشینی کند و دست از تلاش بکشد هیچ وقت به موفقیت نمی رسید. برخی از نظریه های او به سرعت و سهولت در مجامع علمی پذیرفته نشد اما او از پا ننشست، ادامه داد و سرانجام توانست نگاه بشریت را به جهان هستی دگرگون کند.
2. زیاد جدی نگیر!
زمانی که اینشتین در آمریکا به شهرت رسید اغلب مردم او را در خیابان می شناختند و درباره ی نظریه هایش او را سؤال پیچ می کردند. ولی او با لطافت طبع خاص خودش می خندید و می گفت همه من را با پروفسور اینشتین اشتباه می گیرند. با توجه به نوع کاری که انجام می داد(فعالیت عمیق فکری) هیچ کس انتظار شخصیتی شوخ در کسی که با نظریاتش جهان را به لرزه درآورد ندارد. اما تلاش برای نیل به پیروزی کاری نیست که جدیتی همیشگی بطلبد. اندکی شوخ طبعی و شادی در دراز مدت ضامن سلامتی است. اگر اینشتین در تمام مدت کار و فعالیتش جدی و عبوس بود، با کاری که او انجام می داد و مباحث عمیقی که درگیرش شده بود مطمئناً به عرصه جنون می رسید.
3. گاهی فقط تظاهر کن که مشغول فعالیتی!
مانند بقیه افراد اینشتین هم گاهی حس و حوصله کار نداشت او هم به مرخصی می رفت. اما موفقیت و حجم عظیم یافته های او نشان می دهد که علیرغم آنکه گاهی از کار دست می کشید اما هیچگاه مسیرش را گم نکرد و دست از تلاش نکشید. او به خوبی می دانست که احساسات و عواطف تکیه گاهی مطمئن برای اهداف و آرزوهای بزرگ هستند.
4. انتقاد پذیر باش!
مثل همه ی بزرگان می دانست که ممکن نیست همه با عقاید و نظراتش موافق باشند و البته لزومی بر جلب موافقتشان نمی دید. اما این بازخوردها را چالش هایی در ادامه ی راهش می انگاشت و سعی می کرد سختتر کار کند تا به آن ها ثابت شود که اشتباه می کنند و او درست می گوید. تلاش برای جلب رضایت و اعتماد منتقدین تنها اتلاف وقت وانرژی است که می توانی از آن برای پیشبرد کارت فارغ از نظرات و عقاید دیگران استفاده کنی.
5. شکست را سخت در آغوش بگیر!
فیزیک جزء علوم دقیق است اما بعید می دانم هیچ فیزیکدانی در همان ابتدای مواجهه با آن به همه ی ابعادش مسلط شده باشد. اینشتین معتقد بود موفقیت یعنی روند یادگیری در گذر زمان! تنها هدف و مأموریت اشتباهات، آموزش نکات کوچک و بزرگ به او بود. اشتباهاتی که با برگشتن و تصحیح آن ها روی تخته سیاه کارگاهش، راهش را در حرکت دوباره در آن مسیر هموارتر می ساخت. یکی از معظلاتی که همواره ما را عقب نگه می دارد ترس از ارتکاب اشتباه است. در دراز مدت در می یابی که سکوت و سکون به مراتب بدتر و مضرتر از رفتن و اشتباه کردن است. اشتباه در واقع یعنی به پیش رفتن و یادگرفتن آن چه نباید انجام داد.
6. قدم های کوچک بسوی هدف
اکثر ما موفقیت را قله ای دور از دسترس می بینیم و این گاهی باعث می شود هیچ تمایلی به سعی و تلاش از خود نشان ندهیم. چرا سختی بکشیم وقتی به هر حال این راه طی می شود و به پایان می رسد؟ این تصور از پیروزی اشتباه و مهلک است. اینشتین روز و شب تلاش کرد و بر کاستی ها و مسائل علم فیزیک غلبه کرد اما نه یک شبه! هدفی غایی در ذهن داشت و می دانست با هر گامی که به جلو بر می دارد یک قدم به آن چه در ذهنش دارد نزدیکتر می شود. کار کوچکی که در یک زمان محدود انجام می دهی شاید به نظر بزرگ و مهم نرسد اما بدان که در مقیاس بزرگتر حرکتی است کوچک در مسیری طولانی به سوی هدفی بزرگ!
7. خودخواه نباش!
موفقیت های اینشتین موجب حسن شهرت و محبوبیتش در جهان شد. وی بدون هیچ گونه چشمداشت و تمایلی به کسب قدرت یا ثروت موجب پیشرفت و تعالی نوع بشر شد! او خیر و صلاح انسان ها را سرلوحه ی راهش قرار داد و تا رسیدن به آن از پا ننشست. به خاطر داشته باشیم که ما در این دنیا تنها نیستیم و تنها برای خودمان زندگی نمی کنیم. وقتی سخاوتمندانه، با رویی گشاده و قلبی سبکبار و رها به دیگران خدمت کنیم جهان تبدیل به مکانی بهتر می شود و این امر کمک می کند تا در مسیر زندگی دگرش یابیم و انسان های بهتری شویم.
8. تنها به ساز خودت برقص!
اینشتین از دنباله روی های کوکورانه و بی فکر مردم متنفر بود. اگر به دیگران اجازه بدهی در مورد تواناییهایت اظهار نظر کنند باید تنها به رؤیای پیروزی وکامیابی بسنده کنی. آنچه اطرافیان در مورد ما میگویند نظراتی است که البته وحی منزل نیستند و در بیشتر موارد باید به آرامی از کنار آن ها گذشت. قدرت اندیشه و اختیار موهبتی بزرگ برای همه ی انسان هاست. دنیا با آن چه امروز می بینیم بسیار تفاوت داشت اگر اینشتین تحت تأثیر حرف کسی قرار می گرفت که در کودکی به او گفته بود: به درد هیچ کاری نمی خورد!
9. همیشه برای یادگیری و پیشرفت حرص و ولع داشته باش!
او خودش را صاحب استعداد خاصی نمی دید تنها تفاوتش این بود که بسیار کنجکاو بود. او سیری ناپذیر بود. هر مقاله و نظریه ای گامی بود به سوی پرسش و پاسخ بعدی! بعدی! بعدی! همیشه به دنبال تازه ها! همیشه در حال رشد و بالیدن! اگر این صفات را در خودمان نهادینه کنیم به موفقیت نزدیکتر می شویم. سمی ترین تفکر ممکن آن است که فکر کنیم آن چه انجام داده ایم کافی است! احساس کامل بودن را در خودت از بین ببر تا راهت را برای پیشرفت هموار سازی!
10. ادامه بده! از پا ننشین!
در مسیر پیش روی به سوی آمال و آرزوهایت ممکن است با موانع زیادی روبرو شوی. اما این دلیل نمی شود که عقب نشینی کنی و بازی را واگذار کنی! این فقط نشان می دهد که چقدر اراده ات سست و بی جان است! اینشتین کسی بود که سعی کرد در زندگی با مسائل و مشکلات کنار بیاید و آن ها را قدم به قدم حل کند.
چارلی چاپلین می گوید آموخته ام که :
با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه را نه،
می توان رختخواب خرید ولی خواب را نه،
می توان ساعت خرید ولی زمان را نه،
می توان مقام خرید ولی احترام را نه،
می توان کتاب خرید ولی دانش را نه،
می توان دارو خرید ولی سلامتی را نه،
می توان خانه خرید ولی زندگی را نه،
می توان قلب خرید، ولی عشق را نه ...
آموخته ام که ... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی.
آموخته ام که ... مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است.
آموخته ام که ... هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت.
آموخته ام که ... همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم.
آموخته ام که ... مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم.
آموخته ام که ... گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی.
آموخته ام که ... راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است.
آموخته ام که ... زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هرچه به انتهایش نزدیکتر میشویم سریعتر حرکت میکند.
آموخته ام که ... پول شخصیت نمی خرد.
آموخته ام که ... تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند.
آموخته ام که ... خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم.
آموخته ام که ... چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد.
آموخته ام که ... این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان.
آموخته ام که ... وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد.
آموخته ام که ... هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم.
آموخته ام که ... زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم.
آموخته ام که ... فرصتها هیچگاه از بین نمیروند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحبمیکند.
آموخته ام که ... لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد.
تماشای تلویزیون
در حالیکه اکثر مردم تماشای تلویزیون را تنها موجب تضعیف بینایی خود می دانند، باید گفت که براساس تحقیقات کارشناسان دانشگاه کوئینزلند، به ازای هر ساعت تماشای تلویزیون، 22 دقیقه از طول عمر انسان کم می شود. همچنین بررسی ها نشان می دهد، تماشای تلویزیون خطر ابتلا به الزایمر را بطور محسوسی افزایش می دهد.
نوشیدن مایعات با نی
نوشیدن مایعات با استفاده از نی یا از طریق بطری های آن که معمولا در بازیهای ورزشی و توسط ورزشکاران مشاهده می شود، عملکردی مانند سیگار کشیدن داشته و با جمع کردن دهان موجب پیدایش چین و چروک در این ناحیه می شود که این چروک ها چهره فرد را پیرتر نشان می دهد.
خیلی زیاد یا خیلی کم ورزش کردن
فواید ورزش برای سلامتی و شادابی بدن بر هیچکس پوشیده نیست بطوریکه ورزش کردن موجب ایمنی در برابر ابتلا به آلزایمر، درمان بیماریهای روحی و روانی، افزایش جریان خون و در نتیجه شادابی و جوانی پوست می گردد. اما افراط در ورزش نیز می تواند موجب سختی مفاصل و آسیب های غیرقابل درمان به استخوانها شود.
استفاده از دستگاه های گرمازا
بسیاری از مردم از روشهای مختلف برای جوانسازی پوست خود استفاده می کنند، در حالیکه نمی دانند طرز زندگی آنها موجب پیری زودرس آنان شده، بدون آنکه متوجه آن باشند بخاری ها و وسایل گرمازا با گرمای تولیدی خود موجب از بین رفتن رطوبت محیط و در نتیجه خشکی پوست می شود یکی از آثار منفی نبود رطوبت در محیط زندگی، چروک شدن پوست می باشد. قراردادن یک لیوان آب در محیط یا پوشیدن لباسهای کلفت در خانه برای گرم شدن، برای سلامت پوست مناسب تر است.
مصرف شکر
درست است که همه از مضرات شکر برای سلامتی بدن آگاه هستند، اما اینکه شکر تاثیر قوی تری از نور خورشید و سیگار بر چین و چروک پوست دارند، نکته فراموش شده ای است. هنگامیکه سطح شکر در خون بالا می رود، پروسه ای به نام "گلیکیشن" رخ می دهد که کلاژن پوست را تخریب و موجب چروک و آویزان شدن آن می شوند.
شغل
در حالیکه هریک از انسانها در مشاغلی مشغول به کار هستند که برای سایرین مفید و موثر است، اما بطور غیر مستقیم موجب تضعیف و رکود تدریجی قوای بدن فرد می گردد. براساس تحقیقات دانشمندان کار منبع اصلی استرس و در نتیجه بیماریهای قلبی و تحلیل سلولها می باشد. بعلاوه صرف وقت زیاد در محل کار به معنی کاهش وقت برای فعالیت های مفیدی چون ورزش کردن، تهیه و مصرف غذاهای سالم و خواب کافی می باشد. برای کاهش این آسیب ها باید ساعات کاری خود را کاهش و بخشی از ساعات عصر و تعطیلات آخر هفته را به اینگونه فعالیت های مفید اختصاص داد.
صابون
ممکن است تصور کنید صابون بهترین دوست برای پوست شماست، اما کاملا در اشتباهید. چراکه پوست دارای پوششی اسیدی است که بعنوان حصاری طبیعی عمل می کند و با استفاده از صابون این لایه روغنی محافظ از روی پوست شسته شده و علاوه بر خشکی پوست، آسیب پذیری آن در برابر باکتری ها و آلودگی ها نیز بیشتر می شود. صابونهای با PH طبیعی و فاقد مواد شیمیایی می تواند راه حلی برای این کار باشند.
استفاده از هدفون و هندزفری
کاهش شنوایی، یکی از نشانه های کهولت سن محسوب می شود، اما استفاده از هدفون و هندزفری برای گوش دادن به موزیک، می تواند روند سنگینی گوش را تسریع کند. موسیقی با صدای بلند آثار مخرب آنها را تشدید می کند.
خوابیدن
خوابیدن طولانی روی یک سمت بدن و فشار درازمدت یک طرف صورت روی بالش موجب پیدایش خطوطی در چهره می شود که در صورت تکرار آن، این خطوط برای همیشه روی صورت می مانند. قرار گرفتن صورت روی بالشی همچنین رطوبت پوست را گرفته و خشکی و چین و چروک ایجاد می کند. به پشت خوابیدن و استفاده از ابریشم و ساتن بعنوان روبالشی، تاثیر بسزایی در کاهش این اثرات دارد.
رژیم غذایی کم چرب
برخی از افراد برای جلوگیری از چاقی و بیماریهای قلبی، چربی ها را بطور کامل از برنامه غذایی خود حذف می کنند، در حالیکه نبود چربی های مفیدی مانند امگا 3 در بدن تاثیرات مخربی بر بدن بخصوص در پوست دارند. روغن زیتون، روغن کنجد و روغن ماهی نه تنها مضر نبوده؛ بلکه سلامتی و جوانی پوست و افزایش قوای جسمی را بدنبال دارد.
در زندگی مشترک، به تدریج لحظاتی پیش می آیند که فرار از آنها اجتناب ناپذیر است. جر و بحث، مشاجره و حتی دعوا برای همه زوج ها پیش می آید. اما فرا گرفتن مهارتی که اجازه ندهید چنین روندی تبدیل به روال عادی زندگی مشترک شما شود بسیار مهم و ضروری است. گذشته از همه چیز بخاطر داشته باشید که مهمترین آرزوی همسر شما خوشحالی شماست، اما فقط یک کمی کمک نیاز دارد.
بکار بردن برخی جملات بطور دائم نه تنها کمکی به بهبود وضعیت زندگی شما نمی کند، بلکه آن را بر لبه مشاجرات دائمی و بیهوده قرار می دهد. این 7 جمله زیر یا مشتقات آن در همان دسته قرار می گیرند. پس سعی کنید با تمرین، از گفتن آنها در جاهایی که ضرورتی ندارد خودداری کنید.
1. تو هم عین باباتی/ شماها خانوادگی اینطور هستید
وقتی چنین جمله ای را بکار می برید به همسرتان مستقیما این پیغام را می دهید که قصد تحقیر او را دارید. بدیهی است که بکار بردن جملاتی از این دست به نقاط ضعفی که در خانواده همسرتان مشاهده کرده اید اشاره می کند. اگر موردی می بینید که می توانید آن را به بقیه افراد فامیل همسرتان هم تعمیم دهید کمی فکر کنید و سعی کنید شکایت تان را بصورت مستقیم تری بیان کنید.
اگر همسرتان نامرتب است یا مناسبت های مهم زندگی تان را فراموش میکند این مورد را با خود او حل کنید و از کشاندن پای پدر و برادر و بقیه افراد خانواده اش به جریان اجتناب کنید.
2. کی می خوای یه فکری یه حال کارت بکنی؟/ کی می خوای کارتو عوض کنی؟
اگر همسر شما در حال حاضر مشغول بکار است قبل از بیان این دست سوالات از خودتان بپرسید دقیقا از کدام وجه کار همسرتان گله دارید؟ آیا درآمد وی کفاف زندگی را نمی دهد یا زمان کافی برای گذراندن با شما و بچه ها ندارد یا این شغل در سطح اجتماعی شما نیست یا ...؟
گذشته از این واقعیت که شغل مردان برای آنها جنبه حیثیتی دارد به خاطر داشته باشید که تا جایی که ممکن است نباید درآمد پایین همسرتان را با تلاش ناکافی وی برای تامین رفاه خانواده یکی ببینید.
به جای آنکه مدام همسرتان را سرزنش کنید بهتر است جلسات منظمی برای تبادل افکار و نظرات و اطلاعات تان در مورد امکانات شغلی جدید داشته باشید اگر خودتان شاغلید در مورد کار خودتان صحبت کنید و هر کاری می کنید همسرتان را در جایگاه پاسخگویی اجباری قرار ندهید.
3. مادرم، دوستم، فلانی گفته بود ممکن است اینکار را انجام دهی
وقتی این جمله را می گویید بی شک یک صحنه برای شوهرتان بازسازی می شود اینکه شما در مقابل دیگران زندگی شخصی تان و مشکلات آنرا بر ملا کرده اید. آیا برای خود شما تصور چنین صحنه ای آسان است. در چنین شرایطی همسرتان خودش را نه در کنار شما بلکه در مقابل شما و همه وابستگان تان می بیند. بدیهی است از آن پس هر چه از شما بشنود را به دیگران نسبت خواهد داد و بعدها به صفت ناخوشایند دهن بین هم ملقب خواهید شد.
به جای همه اینها حتی اگر از یکی از اطرافیان تان به شما هشدار داده شده که همسرتان رفتارهای بطور مثال کنترل کننده دارد، به جای بیان آن از قول سوم شخص این مساله را از طرف خودتان مطرح کنید. و سعی کنید به او نشان دهید این رفتار شما را چقدر آزار می دهد و راه حل های خود را با او در میان بگذارید.
4. خودم می توانم، کمک لازم ندارم
شاید باور نکنید اما این جمله برای اکثر مردان آثار مخربی دارد. آنها به شکلی سنتی مایلند خود را سوپرمن خانه شان ببینند. اگر شما به عنوان همسر و زن محبوب آنها این جمله را به کرات به زبان بیاورید این نقش را به مخاطره می اندازید. همسر شما مانند هر انسان دیگری از اینکه وجود موثر و مفیدی داشته باشد به خودش افتخار می کند.
گاه دلیل شما برای بیان این جمله این است که همسرتان کاری که قصد انجامش را دارد را به خوبی انجام نمی دهد؛ مشاوران معتقدند حتی اگر عملکرد شوهرتان در انجام کاری با شما متفاوت است آن را به شکلی زننده مطرح نکنید بعدها از اینکه نقش حمایتی همسرتان را از او گرفته اید پشیمان خواهید شد. هر انسانی به یک همراه احتیاج دارد، بگذارید همسرتان اسم آن را حامی بگذارد.
5. همیشه اینکارو می کنی/ هیچوقت اینکارو نمی کنی
این کلی گویی همسر شما را در حالتی تدافعی و به تدریج تهاجمی قرار می دهد. یاد بگیرید دقیقا روی مشکلی که شما را ناراحت کرده تمرکز کنید. اگر از اینکه شوهرتان جوراب های کثیفش را در راهرو انداخته دلخورید به او نگویید تو همیشه همینجوری هستی. اون از وضع غذا خوردنت اون از کارت اون از ... با اینکار همسرتان را گیج می کنید که دقیقا کدام کارش شما را آزار داده است. صریح باشید و از کلی گویی پرهیز کنید. این راه بهتری برای رسیدن به یک زندگی سالم و موفق است.
6. واقعا فکر می کنی...
اگر اهل بکار بردن چنین جملات دوپهلویی به قصد اشاره ظریف به یک مشکل هستید، آن را کنار بگذارید. وقتی به شوهرتان می گویید: واقعا فکر میکنی این موقع شب کباب لقمه می چسبد، او هیچ نکته قابل درکی دریافت نمی کند. شاید منظور شما این باشد که خوردن غذای چرب در ساعات پایانی شب برای کسی که کلسترول دارد مناسب نیست ولی بیان آن به این شکل مرموز کمکی به شما نمی کند.
7. با اون دوستات/ با اون فامیلت
طبیعی است که شما همه دوستان و آشنایان و بستگان شوهرتان را تایید نکنید اما این خیلی غیرطبیعی است که از آنها برای تحقیر او استفاده کنید. وقتی چنین جمله ای را بکار می برید معنی آن این است که خودم باید برایت چند تا دوست پیدا کنم و راستش را بگویید خود شما چنین شرایطی را می پذیرید؟
اگر معاشرت با اطرافیان همسرتان را دوست ندارید به او پیشنهاد دهید آنها را تنها ببیند. تنها به این دلیل که ازدواج کرده اید مجبور نیستید در تمام دقایق یکدیگر را همراهی کنید. با بیان دلایلتان و دادن فضایی که او برای زندگی شخصی اش لازم دارد به دوام زندگی تان کمک می کنید.